اخبار

  • 3851
  • 553 مرتبه
  • 1402/02/17

نصرت الهی در سیره حضرت فاطمه سلام الله علیها

نصرت الهی در سیره حضرت فاطمه سلام الله علیها

نصر در لغت به معنای کمک رساندن به مظلوم است (۱) و در کتاب های لغت به معنی یاری رساندن نیز اطلاق شده (۲) نصرت نیز به معنای یاری و کمک، اسم همین ریشه است.

نصرت و یاری رساندن به دیگران، یکی از صفت های نیکویی است که مورد تاکید دین مبین اسلام قرار گرفته است اما لازمه یاری رساندن به کسی آن است که آن فرد نیاز به کمک شدن داشته باشد. سوال مهمی که با توجه به این عنوان در ذهن متبادر می شود.

آن است که مگر خداوند متعال که عنان قدرت را در دست دارد و به هر کاری تواناست و برای انجام فعلی تنها لازم است [اراده کند و بگوید موجود باش تا موجود شود] (۴) به یاری مخلوقات خود نیازمند است آیا اصلاً یاری رساندن به خدا ریشه‌ای در منابع اصیل دینی دارد؟

آیا اصلاً ما به چنین فعلی امر شده ایم؟ این یاری رساندن و نصرت به چه شکل و با انجام چه کاری محقق می شود؟ و بلاخره اینکه آیا در سیره پیشوایان دین به ویژه حضرت فاطمه دختر گرامی رسول خدا چنین نصرتی مشاهده می شود؟

متن : نصرت و یاری رساندن به خدا از دستورات قرآن کریم به مسلمانان است و در ازای آن خداوند متعال وعده فرمود است که یاری کنندگان خود را یاری کند و ایشان را ثبات قدم بخشد در سوره محمد می خوانیم:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ سوره محمد

ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را یاری کنید تا او شما را نصرت و یاری بخشد و در راه خود ثابت قدم قرار دهد

در آیه دیگر از قرآن می خوانیم :

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنصَارَالله

ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده‌اید یاری کننده پروردگارتان باشید

پس می‌بینیم که این مسئله و امر به انجام آن، ریشه در آیات قرآن دارد. حال سوالی که در اینجا مطرح می‌شود این است که چگونه باید خدا را یاری کرد؟

برای پاسخ به این پرسش که باز هم سراغ قرآن مجید می رویم. قرآن پس از دستور به نصرت الهی خود به بیان معنی آن می پردازد در ادامه آیه قبل چنین می خوانیم؛

قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِیِّینَ مَنْ أَنصَارِی إِلَى اللَّهِ ۖ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ. سوره صف آیه۱۴

ترجمه: آن چنان که حضرت عیسی علیه السلام به حواریون فرمود که چه کسی من را در راه خدا یاری میکند و حواریون پاسخ گفتند ما یاری کنندگان خداوندیم

همانگونه که ملاحظه می شود حواریون حضرت عیسی (علیه السلام) یاری رساندن به ایشان که حجت زمان و پیامبر دوران شان بودند را مساوی با نصرت الهی می دانستند قرآن کریم نیز نه تنها این طرز فکر را تایید می کند بلکه به مسلمانان دستور می‌ دهد که همچون حواریون خدا را یاری کنند، یعنی حجت پروردگار و نماینده او روی زمین را یاری رسانند.

نصرت الهی در سیره حضرت فاطمه سلام الله علیها – تفسیر آیه 14 صف

خوب است که پس از این بحث قرآنی در احادیث و روایات معصومین (علیه السلام) سیری کنیم و از خرمن علوم آل محمد خوشه بر چینیم؛ امام جعفر صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه ۱۴ سوره صف می فرمایند:

حواریون عیسی در واقع شیعیان و پیروان آن بودنند، و شیعیان و پیروان ما حواریون هستند، شیعیان ما در پیروی از ما از حواریون عیسی ثابت ‌قدم ترند، هنگامی که حضرت عیسی به آنان فرمود: که چه کسی من را در راه خدا یاری می‌کند؟ گفتند: ما ناصران خدا هستیم.  اما به خدا سوگند او را در برابر یهود یاری نکردند و در کنار او با یهود نجنگیدند.

در مقابل شیعیان ما همواره از آن زمان که خداوند رسولش را قبض روح فرمود ما را یاری کردند و در کنار ما با دشمنانمان جنگیدند در این راه برخی سوزانده شدند و برخی دیگر سختی‌ها را تحمل کردند و گروهی دیگر آواره سرزمین های دوردست شدند.

خداوند جزای خیرشان دهد که امیر مومنان (علیه السلام) درباره ایشان فرمودند: (به جرم محبت ما) حتی اگر با شمشیر بر سر شیعیان مابه کوبند هرگز با ما دشمنی نمی کنند (۸)

آری امام صادق (علیه السلام) چنین برای شیعیان و یاری دهندگان دین خدا که برای دفاع از حریم حجت خدا فداکاری می کنند ارزش قائل از آن را بالاتر از حواریون عیسی (علیه السلام) می داند و برایشان دعا می کند.

پس از معلوم شدن معنای یاری رساندن به خدا و ارزش آن لازم است که کمی درباره چگونگی یاری رسانی به حجت خدا بحث و گفت و گو کنیم. یاری رساندن انواع و اقسام مختلفی دارد و در شرایط مختلف روش های گوناگونی را می طلبد.

نخستین و ساده ترین راه نصرت حجت خدا یاری رساندن با قلب است. یعنی انسان در درون خود امامش را بشناسد و به فضائل و کمالات او معترف باشد و فرمانش را گردن نهد. این حداقل یاری رسانی و معرفت است که از دست همگان بر می آید.

نصرت الهی در سیره حضرت فاطمه سلام الله علیها- یاری رسانی زبانی

مرحله بعدی در نصرت حجت خدا یاری رسانی زبانی است. بسیار اتفاق می افتد که انسان می تواند با بیان کلامی هرچند کوتاه، ارادت خود را به امام زمان و حجت های خدا به نمایش بگذارد و با کلام خود آن بزرگواران را یاری کند.

گاهی بیان یک شعر زیبا برای نشر فضائل اهل بیت (علیه السلام)، بیان یک حدیث یا یک آیه قرآن در اثبات حقانیت آن بزرگواران می تواند مصادیقی از یاری رسانی زبانی باشد.

در جامعه امروز که ما شبهات و سوالات درباره امامت و وصایت اهل بیت و وجود نازنین امام زمان (علیه السلام) از هر سو روانه قشر کم توجه و کم سواد جامعه است، آموختن روش پاسخگویی به این سوالات در مرحله اول و یاری قلبی و نشر این جوابها برای یاری رسانی زبانی از وظایف فرهیختگان و دانشمندان جامعه ما است.

سومین مرحله یارسانی حجت خدا یاری رساندن با دستان است. یعنی شیعه واقعی کسی است که تمام اعضا و جوارح خود را راه یاری و نصرت مولایش هزینه کند و با انجام اقدامات قابل لمس به یاری مولایش بپردازد.

حتی گاهی نصب یک پرچم سیاه در اعضای خاندان عصمت یا روشن کردن یک چراغ در شادی آنان می‌توان در مصادیقی از این گونه یاری ها باشد. البته یاری رساندن به حجت خدا مراتبی دارد که هر کس در حد توان خودش بدان مامور است.

در اینجا بیان داستان زیبا خالی از لطف نیست؛ یونس بن یعقوب می‌گوید: در محضر امام صادق (علیه السلام) بودم که مردی شامی بر آن حضرت وارد شد و به ایشان عرض کرد: من مردی فقیه و متکلم هستم و آمده ام تا با اصحاب شما مناظره و گفت و گو کنم.

امام صادق (علیه السلام) به او فرمودند: ای مرد، کلام تو از جانب رسول خدا است یا از خود تو است؟ مرد شامی پاسخ داد: هم از جانب رسول خدا هم از جانب خودم. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: پس تو با رسول خدا شراکتی داشته ‌ای؟

پاسخ داد: نه. امام از او پرسیدند؛ پس در این صورت به تو وحی شده است؟ پاسخش منفی بود. امام بار دیگر پرسیدند: در این صورت آیا مدعی هستید که اطاعت از تو همچون اطاعت از رسول خدا واجب است؟ مرد شامی درمانده شد و گفت نه راهم نمی گویم. امام صادق (علیه السلام) لبخندی زدند و به من فرمودند:

قبل از آن که بحث آغاز شود حرفی زد که بطلان اش را اشکار کرد، در این هنگام امام صادق (علیه السلام)به من فرمودند: ای یونس اگر تو روش نیکویی مباحثه یا خصم را میدانی با او مناظره کن.

یونس ابن یعقوب با حسرت و تاسف میگوید: من از علم کلام و منظره چیزی نمیدانستم .به امام عرض کردم: ای پسر رسول خدا، من خودم از جانب شما شنیدم که اصحاب خود را از علم کلام بر حذر میداشتید و کلامیان را گمراه می دانستید

امام به من فرمودنند: ای یونس من گفتم کسانی از ایشان که کلام ما را رها میکنند و به دنبال ذهنیات خود میروند بر باطل اند حال برخیز و از خیمه بیرون برو و برخی از اصحاب متکلم مارا جمع کن و به نزد این مرد شامی بیاور تا با او مناظره کنند.

یونس ابن یعقوب از خیمه خارج شد و برخی از اصحاب امام همچون “حمران ابن اعین” و “قیص ابن ماصر” را که به گمان او در علم کلام از دیگران دانشمندتر بودنند، به محضر امام اورد

هنگامی که این افراد به مخضر امام شرفیاب شدنند، امام صادق (علیه السلام) که گویی دنبال فرد دیگری میگشتند، سر را از خیمه بیرون بردنند و ناگهان با خوشحالی برمونند: به خدا سوگند هشام آمد

ما گمان کردیم که هشام یکی از فرزندان جناب عقیل که حضرت صادق و علاقه زیادی داشتند در حال آمدن است، اما با تعجب دیدیم که هشام بن حکم وارد خیمه امام صادق (علیه السلام) شد.

 هشام در آن موقع جوانی کم سن و سال بود که هنوز مو بر صورتش نروییده بود و از تمام کسانی که در خیمه بودند کم سن و سال تر بود. امام برای جا باز کردند و فرمودند: “او یاری رسان ما با قلب و زبان و دستان خویش است”

سپس به مرد شامی فرمودند: با این افراد مباحثه کن. مرد شامی و اصحاب امام صادق (علیه السلام) وارد بحث و گفتگو شدند بحث این افراد با مرد شامی کمی به طول انجامید، و هرچند که در غالب موارد اصحاب امام صادق (علیه السلام) بر او چیره شدند اما گاهی در انجام بحث و گفت و گو دچار اشتباه می شدند و امام ( علیه السلام ) گاهی به این گفت‌ وگوها می خندیدند.

پس از آنکه بزرگان از اصحاب امام با مرد شامی گفت و گو کردند امام به مرد شامی فرمودند: حال با این نوجوان مناظره کن. مرد شامی پذیرفت و رو به هشام کرد و گفت: در مورد امامت از من سوال کن هشام ناراحت شد اما خود را کنترل کرد و گفت: ای مرد شامی خداوند به حال بندگان خود آگاه تر است یا بندگان به حال خودشان؟؟ او بر ایشان دلسوز تر است یا بندگان بر خودشان ؟؟

مرد شامی پاسخ داد: معلوم است که خداوند به حال بندگان خویش آگاه تر است. هشام پرسید: این خدای آگاه در جهت خیرخواهی امت خودش چه کرده است؟؟ مرد شامی گفت: برای آنکه مردم متفرق نشوند و آراء گوناگون سبب تشتت ایشان نگردد، دلایل و نشانه هایی قرار داده است تا ایشان را به اطاعت پروردگار آگاه سازد و الفت و محبت را بین شان برقرار سازد.

نصرت الهی در سیره حضرت فاطمه سلام الله علیها- کتاب خدا و سنت پیامبر

هشام پرسید :این نشانه ها چه کسانی هستند؟؟ مرد شامی گفت: رسول خدا. هشام پرسید: بعد از رسول خدا ؟؟ مرد شامی پاسخ داد: کتاب خدا و سنت پیامبر.

هشام پرسید: به نظرت آیا کتاب و سنت می‌تواند رافع اختلاف امت باشد و آنان را در زیر پرچمی واحد درآورد؟ مرد شامی گفت: اری. هشام گفت: اگر چنین است چرا باید چون تویی از شام قصد حرکت کند تا بیاید و با ما بحث و مناظره کند ؟جز این نیست که کتاب قرآن و سنت پیامبر به تنهایی رفع کننده اختلافات امت نیستند ؟

مرد شامی در این هنگام ساکت شد و چیزی نگفت امام صادق به او فرمودند: چرا ساکت شدی و چیزی نمی‌گویی؟ مرد شامی گفت: چه بگویم؟ اگر بگویم که اختلافی در کار نیست که دروغ گفته ام و اگر بگویم قرآن و سنت رفع کننده تمام اختلافات است راه خطا برده ام چرا که برداشت های متفاوتی می توان از کتاب خدا و سنت پیامبر داشت اگر هم بگویم که با وجود اختلافاتی که داریم هر دو درست می گویم سخن باطلی گفتم.

در این لحظه امام صادق (علیه السلام) به مرد شامی فرمودند: حالا تو هم این سوالات را از او بپرس تا حقیقت را دریابی و توانایی هشام را درک کنی. مرد شامی از هشام پرسید: خداوند به حال بندگان خود آگاه تر است یابندگان به حال خودشان ؟؟ او بر ایشان دلسوز تر است یا بندگان بر خودشان؟؟؟

هشام پاسخ داد: معلوم است که خداوند به حال بندگان خویش آگاهتر است. مرد شامی پرسید: آیا خداوند کسی را قرار داده است تا این مردم را جمع کند و حق را از باطل برای شان جدا سازد و جمع آنان را نظام و قوام بخشد؟؟

هشام گفت: در زمان رسول خدا یا امروز؟ مرد شامی گفت: در زمان رسول خدا که این امر بر عهده ایشان بود امروز شکسی عهده دار این امر است؟

هشام گفت :امروز این آقا و بزرگواری که بار سفر بستی تا با او بحث و گفت و گو کنید عهده داره امر هدایت مردم و جانشین رسول خداست. او کسی است که به ما از اخبار آسمان می آموزد و از حوادث روی زمین خبر می‌دهد.

مرد شامی پرسید: چگونه بر این امر اطمینان پیدا کنم؟ هشام گفت: هر آنچه می خواهی از او بپرس. مرد شامی گفت: هیچ راهی برای من باقی نمانده جز آنکه از او پرسش کنم.

در این هنگام حضرت صادق علیه السلام به او فرمودند: آیا می خواهی به تو بگویم که از آن هنگام که از شام حرکت کردی چه اتفاقاتی برای تو افتاده است و از چه حوادثی عبور کردی؟

مرد شامی گفت: آری. آن گاه امام صادق (علیه السلام) شروع به بیان جزئیاتی از سفر او کردند که جز خود او کسی بر آن مطلع نبود .در این هنگام مرد شامی تمامی آن حوادث را تایید کرد و گفت: اینک اسلام آوردم

امام صادق به او فرمودند: اینک ایمان آوردی چرا که اسلام قبل از ایمان است و به واسطه اسلام از مسلمانان ارث برده می‌شود و نکاح جاری می گردد اما به واسطه ایمان ثواب داده می‌شود. در این هنگام مرد شامی گفت: “شهادت می‌دهم که معبودی جز الله نیست و محمد فرستاده اوست و شهادت می‌دهم که شما وصی او هستید”

در این هنگام امام صادق علیه السلام رو به شاگردان خود کردند و تذکراتی را در مورد نحوه مناظره به ایشان بیان کردند و در آخر هم روبه هشام بن حکم کردند و فرمودند: ای هشام چون توی باید با مردم سخن بگوید از لغزش ها و گناهان به دور باش که شفاعت ما از پیش خواهد آمد. (۹)

نصرت الهی در سیره حضرت فاطمه سلام الله علیها – پاداش اعمال

نکات بسیار مهمی در داستان فوق نهفته که توجه به آنها تا حدودی نشانگر اهمیت نصرت و یاری اهل بیت و پاداش این عمل است.

نخست آن که امام صادق علیه السلام در حضور اصحاب جا افتاده و مو سفید کرده خود از جوانی چون هشام چنین تجلیل می‌کند زیرا او راه دفاع منطقی از عقاید خویش را آموخته و با مخالفان اعتقاداتش با نرمی و البته زیرکی خاصی سخن می‌گوید و در میدانِ اندیشه و برهان آنها را مقهور دانش خویشتن می کند.

دوم آنکه آموختن استدلال های دینی نه تنها از سوی اهل بیت منع نشده بلکه برای دفاع از اعتقادات صحیح نشأت گرفته از از مکتب اهل بیت توصیه شده و کاملاً ضروری است.

سوم آنکه ارزش یاری اهل بیت و روشن کردن مخالفان و به راه آوردن منحرف آن چنان است که به شرط دوری از محارم شفاعت ائمه هدی علیهم السلام را در سرای باقی به همراه خواهد داشت.

پس از مشخص شدن اهمیت یاری و نصرت خدا و چگونگی انجام آن لازم است که سری به سیره معصومین و پیروان راستین مکتب امامت بزنیم و برخی وقایع تاریخی را از این منظر نیز بررسی کنیم

۱_ در ماجراها و رخدادهای پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مشاهده می کنیم که دختر بزرگوار پیامبر یعنی وجود نازنین حضرت زهرا سلام الله علیها با آشکاری و وضوح به مخالفت با دستگاه خلافت بر می خیزد و در راه نصرت و یاری همسر و امام زمانش متحمل آزار و اذیت ‌های فراوان می‌شود و سرانجام در همین مسیر به شهادت می‌رسد .

رفتار حضرت زهرا سلام الله علیها را نباید تنها در عواطف ایشان نسبت به همسر جست و جو کرد بلکه باید دانست که حضرت زهرا سلام الله علیها به شهادت قرآن کسی است که از هرگونه خطا و لغزش و رجسمصون و معصوم است(۱۰)

چنین کسی هرگز به میل شخصی و خواسته‌ های نفسانی اقدام به مخالفتی چنین گسترده با حکومتی نمی کند مگر آن که مشروعیتی برای آن حکومت قائل نباشد.

۱_ در ماجرای بیعت مردم با ابوبکر زمانی که بیشتر مردم با او بیعت کردند و امر خلافت محکم شد برای کسب استحکام بیشتر او اصرار داشت که علی بن ابیطالب که آشکارا خلافت و وصایت پیامبر به امر خود پیامبر به او می‌رسید نیز با او بیعت نماید لذا گروهی را به خانه آن بزرگوار فرستاد تا ایشان را هرچند به زود از خانه خارج کند و مجبور به بیعت نماید.

اما هنگامی که آن جماعت به خانه امیرالمومنین رسیدند خود را مواجه با دختر پیامبر دیدند که زن دفاع از همسر و امام خویش به آنان در مورد عاقبت کارشان هشدار می داد هرچند که این هشدارها موثر واقع نشد و عمال دستگاه خلافت درب خانه علی بن ابی طالب را به آتش کشیدند(۱۱)

نصرت الهی در سیره حضرت فاطمه سلام الله علیها – هجوم وحشیانه

و فاطمه سلام الله علیها را زیر دست و پا بین دیوار و در قرار دادند اما فاطمه تا آنجا که در توان داشت با قلب و زبان و دست در نصرت امامش کشید و بر اثر جراحات ناشی از همین هجوم وحشیانه در نهایت فرزند شش ماهه‌اش را سقط کرد و خود نیز پس از مدتی به شهادت رسید(۱۲)

۲_ فدک سرزمین بود که بدون جنگ و تلاش مسلمانان توسط گروهی از یهودیان به پیامبر داده شده بود و پیامبر نیز آن را به حضرت زهرا سلام الله علیها بخشیده بودند دستگاه خلافت برای آنکه خاندان پیامبر را از امتیازات اقتصادی آن سرزمین حاصلخیز محروم کند کارگران حضرت زهرا سلام الله علیها را از آنجا اخراج نمود.

و آنان را و آن را غصب کردند حضرت زهرا در برابر چنین اقدام ظالمانی به مسجد پیامبر رفتند و در حضور مردان مدینه با آنها بر سر مالکیت فدک مهاجرت کردند و در ضمن خطبه مفصلی که ایراد نمودند دروغگویان را عیان کردند به نحوی که دیگر آبرویی برای دستگاه خلافت باقی نماند.

این اقدام را تنها نمی توان در شروع به اعتراض ایشان به غصب منابع مادی فدک ارزیابی کرد چون به روشنی در زندگیشان مشهود بود که ارزش مادی فدک برای آن حضرت چندان مهم نبوده و جنبه اصلی اعتراض ایشان آشکار کردن چهره ظالم و غاصب دستگاه حکومت برای مردم بود و اینکه از این طریق فریاد کنند.

کسانی که دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که طبق آیه تطهیر و روایات فراوان معصوم از هرگونه خطا و اشتباه است را متهم به دروغ می کنند و مالش را غصب می کند قطعاً شایستگی خلافت رسول الله را ندارند و خلافت را هم مثل فدک غصب کردند

حمایت و یاری امیرمومنان بود که بنا به سفارش و پیامبر قرار نبود وارد کشمکش‌های سیاسی آن دوره شود اما چنین روزی بر فاطمه سلام الله علیها نبود و ایشان با این حرکت به تمام مردم اعلام کردند که با دستگاه خلافت هم جهت نیست و آن را به رسمیت نمی شمارد.

آنچنانکه بخاری مهمترین دانشمندان اهل سنت در کتاب مشهور خود به نام صحیح بخاری می‌نویسد فاطمه دختر رسول خدا خشمگین شد و از ابوبکر کناره گیری کرد و تا هنگام وفاتش این قهوه و کناره‌گیری ادامه داشت و پس از رسول خدا شش ماه زندگی کرد(۱۳)

نصرت الهی در سیره حضرت فاطمه سلام الله علیها – خشنودی دخت نبی اکرم صلی الله علیه و آله

اهمیت این رفتار آنگاه مشخص می‌شود که بدانیم رسول اکرم بارها و بارها در شان فاطمه فرموده بود:” خوشنودی فاطمه خشنودی من و خشم فاطمه خشم من است هر کس فاطمه دختر مرا دوست داشته باشد مرا دوست داشته است و هرکس فاطمه را به خشم آورد مرا به خشم آورده است ” (۱۴)

و مسلمانان و حتی دستگاه خلافت به خوبی از این ماجرا آگاه بودند و غصب فاطمه بر ایشان به نوعی حکم نارضایتی رسول الله از آنان بود لذا خلیفه اول به همراه عمر بن خطاب به چهت ظاهر سازی در افکار عمومی جامعه مسلمانان برای عیادت و دلجویی از فاطمه به حضورش رفتند آن حضرت از ایشان را برگرداندند و به آنان گفتند: آیا شما از پیامبر نشنیدید که خوشنودی فاطمه ……

و حدیث و فوق را قرائت کردند ابوبکر و عمر را تصدیق کردند این حدیث از پیامبر شنیدند در این هنگام فرمودند: همانا من خداوند و فرشتگان را شاهد می‌گیرم که شما مرا ببخشم اوردید و خوشنود نساختید و هرگاه پیامبر را ملاقات کنم از شما به او شکایت خواهم کرد.

ابوبکر گفت من از خشم آن حضرت و خشم تو به خدا پناه می‌برم فاطمه. سپس شروع به گریه و زاری کرد به طوری که نزدیک بود قالب تهی کند آن حضرت خطاب به ابوبکر فرمودند به خدا سوگند که در هر نمازی که به جا آوردم تو را نفرین خواهم کرد (۱۵)

۳_ پس از ماجرای غصب خلافت امیرالمومنین شبها حضرت زهرا سلام الله علیها را با همان پهلوی شکسته و بدن آزرده بر چهار پای سوار می کردند و به همراه حسنهین علیهم السلام در خانه مهاجران و انصار می رفتند و از ایشان یاری می طلبیدند برخی از آنان می گفتند: ای دختر رسول خدا کار از کار گذشته است و ما با آنها بیعت کردیم اگر همسرت پیش از آنها نزد ما می‌آمد و از ما بیعت می خواست کسی غیر از او انتخاب نمی‌کردیم.

حضرت علی علیه السلام در پاسخ به آنان می فرمودند: آیا من جنازه رسول خدا را در خانه ‌اش روی زمین می‌گذاشتم و دفن نمی‌کردند و به دنبال گرفتن حکومت به نزاع و دعوا بر می خواستم؟؟؟

حضرت زهرا سلام الله علیها نیز در تایید سخنان امام زمانش م ی‌فرمودند: ابوالحسن کاری غیر از آنچه که سزاوار و مناسب بود انجام نداد و آنان نیز کاری کردند که حسابشان با خداست و خداوند از آنان بازخواست خواهد کرد (۱۶)

این رفتار حضرت زهرا نیز در چارچوب در دفاع از حریم ولایت امام زمان خویش و نصرت او که همان نصرت خداست قابل تحلیل و درس آموز است که با آن حال اسف بار هرچه در توان داشتند برای احقاق حق امام زمانشان و اتمام حجت بر دشمنان شان در طبق اخلاص گذاشتند

۴_ حضرت زهرا سلام الله علیها از شهادت خود نیز صحنه برای رسوایی دستگاه غاصب خلافت و یاری و کمک به امام زمان خویش ساخته است. ایشان به امیر مومنان وصیت فرمود که ایشان را شبانه به خاک بسپارد و کسی را از محل دفن خود مطلع نگرداند و اجازه ندهد غاصبان خلافت بر پیکر بی‌جان نماز بگزارند.

نصرت الهی در سیره حضرت فاطمه سلام الله علیها – مظلومیت خاندان رسالت

این حرکت عمیق چنان تاثیری بر مخالفان امیرالمومنین داشت و نقشه آنها را که می خواستند رابطه خود را با حضرت زهرا خوب نشان دهند نقش بر آب کرد. که باز هم بخاری به نقل واقعه پرداخته و سند دیگری را در مظلومیت خاندان رسالت به تصویر کشیده می نویسد:

ابوبکر از اینکه چیزی از منافع آن مکان نزد فاطمه برده شود جلوگیری کرد فاطمه از او خشمگین شد و از ابوبکر کناره‌گیری کرد و تا هنگام فوت با او سخن نگفت و شش ماه پس از رسول خدا زنده بود هنگامی که چشم از جهان فروبست شوهرش علی او را شبانه دفن کرد و به ابوبکر اطلاع نداد و خود بر جنازه اش نماز خواند( ۱۷)

خاتمه: رفتار بزرگان دین و معصومان علیهم السلام همواره چون چراغی بر سر راه شیعیان راه ایشان است همانگونه که بیان شد حضرت زهرا سلام الله علیها از تمام ظرفیت‌ها و توانایی‌های خود در جهت یاری مولا و امامش حضرت علی علیه السلام بهره برد هر چند که علی بن ابیطالب بنا به دستور الهی سکوت اختیار کرده بود.

اما وظیفه فاصله دریایی حجت خدا تعطیل پذیر نبود و او آن چه را که می توانست در این راه انجام داد و تا جان نازنین خود و فرزند در رحمش را نیز بر سر این کار گذاشت ناگفته پیداست که شیعه که بخواهد از رفتار برترین بانوی عالم تبعیت کند و رفتار خود را به رفتار آن بزرگوار شبیه سازد وظیفه جزیاری خدا و دین و حجتش برای خود متصور نیست.

خواه این یاری دفاع مستدل از عقاید محکم و صحیح تشیع باشد آنچنان که هشام بن حکم مفتخر به انجام آن بود و خواه اگر لازم شد روزی با جان و مال و تمام آنچه که خدا به ما ارزانی داشته برای دفاع از حریم ولایت امام زمان خویش اقدام کند.

اگر امروز به ظاهر دست امام زمان علیه السلام برای دفاع از خویش در برابر هجوم ناجوانمردانه دشمنان دین بسته است آنچنان که دست علی علیه السلام بسته بود شیعه با اقتدا به فاطمه سلام الله علیها باید به دفاع از حریم امام زمان خویش برخیزد باشد که شفاعت آن بزرگوار آن چنان که حضرت صادق علیه السلام به شما حکم فرمود شامل حال شود و نامش در فهرست نام اقتدا کنندگان به فاطمه (سلام الله علیها) درج گردد.

 

فهرست منابع

  1. کتاب العین جلد ۷ صفحه ۱۰۸
  2. مجمع البحرین جلد ۳ صفحه ۴۹۵
  3. لسان العرب جلد ۳ صفحه ۲۰۵
  4. انما امره اذا اراد الله شیئا ان یقول له کن فیکون سوره یس آیه ۸۲
  5. سوره محمد آیه ۷
  6. سوره صف آیه۱۴
  7. همان
  8. کافی جلد ۸ صفحه ۲۶۸
  9. اصول کافی جلد ۱ صفحه ۱۷۱
  10. سوره احزاب آیه ۳۳
  11. عقد الفرید صلاح الدین شافعی جلد ۵ صفحه ۱۳ به نقل از فاطمه الزهرا، شادمانی دل پیامبر
  12. ملل و نحل شهرستانی جلد ۱ صفحه ۵۷ به نقل از فاطمه الزهرا، شادمانی دل پیامبر
  13. صحیح بخاری جلد ۴ صفحه ۹۶ به نقل از فاطمه الزهرا، شادمانی دل پیامبر
  14. الامامه والساسه ابن قتیبه دینوری جلد ۱ صفحه ۱۹ به نقل از فاطمه الزهرا، شادمانی دل پیامبر
  15. همان
  16. همان جلد ۱ صفحه ۱۲ به نقل از فاطمه الزهرا، شادمانی دل پیامبر
  17. صحیح بخاری جلد ۴ صفحه ۹۶ به نقل از فاطمه الزهرا، شادمانی دل پیامبر

فایل های پیوست

Copyright © 2024, All Rights Reserved.