سحر چه بیخبر، اومدی از سفر
به روی دامنم، خوش اومدی پدر
رفتی تنها شدم، گم تو صحرا شدم
حالا با قد خم، مثل زهرا(س) شدم
بابای من حسین(ع)؛ بابای من حسین(ع)
بابا توی این سفر، همه با ما بَدَن
نمیدونم چرا، همه ما رو زدن
قلب من شد کباب، حال من شد خراب
از حرف مردی تو اون مجلس شراب
بابای من حسین(ع)؛ بابای من حسین(ع)