مرحوم آیت الله العظمی سید صادق روحانی در بیان درجات علمی حضرت فاطمه زهرا (س) آورده است:
در کتاب عیون المعجزات از جناب سلمان و از عمّار در حدیثى آمده است که:
فاطمه علیها السلام امیرمؤمنان را ندا داد و گفت: «یا عَلى، أدن لِأحدّثک بِما کان وَ بِما هُوَ کائِن وَ بِما لَمْ یَکُن إلى یَوْم القیامَهِ حِیْنَ تَقومُ النّاس»؛ (1) على جان! نزدیک بیا تا از رخدادهاى گذشته و حال و آینده و آنچه تا روز رستاخیز رخ خواهد داد، به شما خبر دهم! و نیز در همین کتاب عیون المعجزات، ضمن حدیثى از خود آن حضرت آمده است که: «وَ أَنَا مِن ذلِکَ النّور أعْلمُ ما کان وَ ما یَکُون وَ ما لَمْ یَکُن إلى یَوم القیامَهِ حِیْنَ تَقومُ النّاس» (2) و من از همان فروغ محمّدى هستم، و رخدادهاى گذشته و حال و آینده و آنچه را تا روز رستاخیز رخ خواهد داد، مى دانم.
این روایت را مرحوم صدوق در کتاب هاى خویش نظیر عیون و علل الشّرایع و معانى الْأخبار و… آورده است. افزون بر آنچه آمد، روایاتى به این مضمون از پیشوایان معصوم علیهم السلام رسیده است که بر این حقیقت گواهى مى کند؛ نظیر این روایت که: پیشوایان اهل بیت علیهم السلام حجّت ها و برگزیدگان خدا بر آفریدگانش هستند و فاطمه، حجّت راستین و پُرشکوه خدا بر آنان. «أنَّ الْأئِمَّهَ حُجَجُ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ وَ فاطمهُ حُجه اللّه عَلَیْهِم»؛ (3) و یا بسان این حدیث که مى فرماید: فاطمه پاره اى از وجود پیامبر است؛ از این رو خدا به خشنودى او خشنود و به خشم او خشمگین مى گردد. (4) روشن است که این ملازمت و هماهنگى خشنودى و خشم خدا با او، نیازمند علم و دانش به همه چیزهایى است که خداى را خشنود و یا خشمگین مى کند، و باز در شکوه دانش و خِرد و جایگاه والاى علمى فاطمه علیها السلام همین بس که چنین حجم عظیمى از دانش و معنویت از راه آموزش هاى عادى و شناخته شده به دست نخواهد آمد. و اما موضوع خشم و آزردگى وجود گرانقدر زهرا علیها السلام، به دلیل غصب خلافت شرعى امیرمؤمنان بود، و جریان غصب فدک نیز در جهت تضعیف اقتصادى آن بزرگوار و در تنگنا قرادادن او دنبال شد،
چرا که آن حضرت در آن شرایط بحران زا نخستین منتقد و بزرگترین مخالف جریان خلافت غاصب و زورمدار بود، و نیز مى دانیم که زهرا علیها السلام پس از آن که جریان سقیفه شأن نزول و داستان فرود آیه قُربى بر پیامبر و آنگاه فرا خواندن دخترش فاطمه و اعطاى فدک به او را انکار نمود، از راه ارث پدرى، آن را مطالبه نمود، چرا که موضوع دفاع از حق و باز پس گرفتن آن از غاصب و ظالم، نه تنها کارى شرعى و اخلاقى که گاه لازم و واجب است، همچنانکه بر غاصب نیز بازگرداندن حقوق دیگران واجب است.