ماژول رسانه

  • 3853
  • 310 مرتبه
  • 17 اردیبهشت 1402

بیعت حضرت زهرا با ابوبکر؛ آری یا نه؟

بیعت حضرت زهرا با ابوبکر؛ آری یا نه؟

مستنداتی از خاصه و عامه برای ثابت کردن هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها

بیعت با ابوبکر توام با هجوم و ارعاب بود و نه اجماع صحابه

متن سخنرانی بیعت با ابوبکر شامل مستنداتی از خاصه و عامه، که برای ثابت کردن هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها می توان استفاده نمود.

 

این سخنرانی به شرح زیر است:

هجوم به خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) با تامل بر روایت صحیحه ابن ابی شیبه کوفی

واکاوی متن روایت و بررسی برخی شبهات حول آن بعد از شهادت رسول الله (صلی الله علیه و آله) و تشکیل سقیفه، افراد مختلف از گروه های مختلف از بیعت با ابوبکر خودداری کردند.

شاخص ترین این افراد امیرالمومنین و فاطمه زهرا (علیهما السلام) بودند. به تبع ایشان، کلیه بنی هاشم و افرادی همچون سلمان و مقداد و ابوذر و عمار (۱)نیز از بیعت سرباز زدند.

در میان کسانی که بیعت نکردند می توان به نام افراد همچون ابان بن سعید بن عاص(۲) و سعد بن عباده(۳) فروه بن عمر(۴) خالد بن سعید بن عاص و براء بن عازب و عتبه بن ابی لهب و ابی بن کعب (۵) اشاره داشت.

ولی رفتار مدعیان خالفت با مخالفانشان هرگز همانند رفتار آنها با خاندان رسول الله (صلی الله علیه وآله) نبود. با اینکه ابوسفیان اموی (که سابقه دشمنی وی با اسلام برای همگان آشکار بود از بیعت با ابوبکر خودداری کرده و بلکه وی را با القابی نامناسب صدا زد)

(۶)ولی هرگز به خانه وی حمله نشد و هرگز تهدید به آتش نشد! در این میان فقط به خانه امیرالمومنین و فاطمه زهرا (سلام الله علیهما) حمله شد و نه خانه دیگر!

لذا جای تعجب نیست که مورخین و محدثین و راویان اخبار بعد از آن تاریخ سعی در کمرنگ کردن و یا محو کردن آثار آن واقعه داشته باشند چه اینکه قریب به اکثریت حکومت های بعد از آن تاریخ (به غیر از برخی سلسله های شیعی) همواره متدین به مذهب اهل تسنن بوده و بحث اجماع بر خالفت ابوبکر را امری قطعی و مُجمع علیه می دانستند.

 برای همین است که در روزگار ما، گزارش تاریخی شیعیان در مورد روزهای بعد از رحلت رسول الله (صلی الله علیه و آله) و وقایعی که اتفاق افتاد با گزارش اهل تسنن تفاوت فاحشی دارد.

با بررسی برخی مدارک تاریخی و حدیثی متقدم اهل تسنن بعضاً با برخی گزارشات مواجه می شویم که اشاراتی کوچک به گوشه ای وقایع تاریخی بعد از رحلت رسول الله دارد و از قضا متون آنها با روایات شیعه نیز تایید می گردد.

در این نوشتار به یکی از متون متقدم اهل تسنن اشاره کرده و ضمن بررسی فحوای آن، گریزی به سند روایت زده و ضمن بیان تصحیح علمای اهل تسنن وحتی وهابیون در مورد آن، به شاخه ای تحریفات در مورد این روایت نیز اشاره می نماییم. در آخر نیز به مدارکی دیگر از تاریخ اهل تسنن که شاهد و موید این روایت می باشد، اشاره می گردد.

روایت “ابن ابی شیبه

ابوبکر عبدالله ابن محمد بن ابراهیم بن ابی شیبه کوفی، از محدثین مشهور اهل تسنن متوفی 235 هجری می باشد. در وثاقت وی همین کفایت میکند که او یکی از مشایخ محمد بن اسماعیل بخاری است و بخاری و مسلم بن حجاج در صحیحین خویش از او روایات کرده اند (۷)

یکی از آثار معروف این عالم اهل تسنن، کتاب المصنف فی االحادیث و آلثارمی باشد.او در کتاب المغازی – باب ما جاء فی خالفه ابی بکر و سیرته فی الرده این چنین روایت می کند

حَد َثَنَا مُحَمدُ بْنُ بِشْرٍ ، نا عُبَیْدُ الله بْنُ عُمَرَ ، حَد َثَنَا زَیْدُ بْنُ أَسْلَمَ ، عَنْ أَبِیهِ أَسْلَمَ أَنه حِینَ بُویِعَ لِأَبِی بَکْرٍ بَعْدَ رَسُولِ الله صَلی الله عَلَیْهِ وَسَلم کَانَ عَلِی ٌّ وَالز ُبَیْرُ یَدْخُلَانِ عَلَى فَاطِمَهَ بِنْتِ رَسُولِ الله صَلی الله عَلَیْهِ وَسَلم َ فَیُشَاوِرُونَهَا وَیَرْتَجِعُونَ فِی أَمْرِهِمْ ، فَلَم َا بَلَغَ ذَلِکَ عُمَرَبْنَ الْخَطابِ خَرَجَ حَتی دَخَلَ عَلَى فَاطِمَهَ فَقَالَ: یَا بِنْتَ رَسُولِ الله صَلی الله عَلَیْهِ وَسَلم، وَالله مَا مِنْ أَحَدٍ أَحَب َ إِلَیْنَا مِنْ أَبِیکِ ،
وَمَامِنْ أَحَدٍ أَحَب َ إِلَیْنَا بَعْدَ أَبِیکِ مِنْکِ ، وَایْمُ اللَّهِ مَا ذَاکَ بِمَانِعِی إِنِ اجْتَمَعَ هَؤُلَاءِ النَّفَرُ عِنْدَکِ ; أَنْ أَمَرْتُهُمْ أَنْ یُحَرَّقَ عَلَیْهِمِالْبَیْتُ« ، قَالَ: فَلَم َا خَرَجَ عُمَرُ جَاءُوهَا فَقَالَتْ: تَعْلَمُونَ أَن َ عُمَرَ قَدْ جَاءَنِی وَقَدْ حَلَفَ بِاللَّهِ لَئِنْ عُدْتُمْ لَیُحَرِّقَنَّ عَلَیْکُمُ الْبَیْتَ وَایْمُ اللَّهِ لَیَمْضِیَنَّ لِمَا حَلَفَ عَلَیْهِ ، فَانْصَرِفُوا رَاشِدِینَ ، فَرَوْا رَأْیَکُمْ وَلَا تَرْجِعُوا إِلَی َ ، فَانْصَرَفُوا عَنْهَا فَلَمْ یَرْجِعُوا إِلَیْهَا حَت َى بَایَعُوا لِأَبِی بَکْرٍ. کتاب المصنف فی االحادیث و آلثار

برای ما حدیث کرد محمد بن بِشر از عبیدالله بن عمر از زید بن اسلم از پدرش اسلم: هنگامی که پس از رسول خدا، افراد با ابوبکربیعت کردند (بیعتِ با ابوبکر رخ داد) علی و زبیر نزد فاطمه دختر رسول خدا میرفتند و از وی راهنمایی می گرفتند و باز به کارخود (استنکاف از انجام بیعت با ابوبکر) ادامه می دادند.

وقتی خبر به عمر ابن خَطاب رسید، بیرون آمد و نزد فاطمه رفت و گفت: ای دختر رسول خدا! وَالله هیچ کس نزد ما از پدرت محبوبتر نیست و نیز هیچ کس پس از پدرت  نزد ما از تو محبوبتر نمی باشد و من به خدا سوگند می خورم که این محبّت مرا باز نمی دارد که اگر باز این جماعت، نزد تو گرد هم آیند؛ فرمان دهم که خانه بر سرشان به آتش کشیده شود.

راوی گفت: وقتی عمر بیرون رفت، (تحص نکنندگان) نزد آن بانو گرد آمدند؛ آن حضرت فرمود: دیدید که عمر پیش من آمد و به خدا سوگند خورد که اگر نزد من بازگردید، خانه را بر سرتان به آتش میکشد. و قسم به خدا که او به آنچه برایش سوگند خورده عمل مکند.

از تحصن دست بردارید و این عملکرد شما، در حالتی از رشد یافتن باشد و به صلاحدید خود عمل کنید و نزد من بازنگردید. آنها از وی فاصله گرفتند و نزدش بازنگشتند تا زمانی که با ابوبکر بیعت کردند.(۸)

تدبر در متن این روایت سبب روشن شدن برخی از شرایط آن زمان می گردد. در ابتدا راوی بیان میدارد که علی( علیه السلام) و زبیر با ابوبکر بیعت نکرده بودند و لذا برای مشاوره در مورد آن در خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) جمع می شدند.

 این عبارات به ما نشان می دهد آنچنان که مدعای بسیاری از علمای اهل تسنن بر اجماع همه مسلمین در مورد خالفت ابوبکر بوده ولی این روایت (و البته شواهد روایی و تاریخی دیگر) بیان می دارند که تنها اجماعی در کار نبوده.

بلکه بزرگانی از صحابه همچون امیرالمومنین (علیه السلام) که نزد شیعه برترین خلق بعد از رسول الله بوده (و یا صحابی معروفی همچون زبیر) که در نزد اهل تسنن به حواری رسول الله مشهور است از بیعت با ابوبکر امتناع کرده اند.

این عبارات نه تنها فقط امتناع امیرالمومنین و زبیر را نشان نمی دهد بلکه با دقتی عمیق میتوان فهمید که با سر باز زدن از بیعت از جانب فردی همچون امیرالمومنین علیه السلام قطعاً عده قابل توجهی از مردم نیز از بیعت امتناع کرده اند.

همچون اصحاب با وفای ایشان و همچنین بنی هاشم (که مصادر آن در مقدمه بیان گشت) در حقیقت، راوی اصلی روایت که اسلم قرشی میباشد در حال بیان اوضاع وحال و هوای آن روزهای مدینه بعد از واقعه سقیفه می باشد.

نحوه گزارش راوی به ما نشان میدهد که مرکز تحصن و مشاوره امیرالمومنین (علیه السلام و زبیر) و بالطبع دیگر مخالفین خالفت ابوبکر (به فرماندهی و محوریت حضرت زهرا سلام الله علیها) بوده است. این امر آنچنان برای مردم روشن بوده که راوی این روایت (که بعداً ثابت خواهیم کرد که این نقلیات تماماً از خود عمر بن خطاب می باشد)

تمامی تصمیم گیری ها را در خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) و زیر نظر ایشان می داند. و برای همین هم عمر بن خطاب مستقیماً به سراغ حضرت زهرا (سلام الله علیها) می رود تا با تهدید، اساس مخالفتها را از بین ببرد.

این سخن نشان از خرق اجماعی دارد که اهل تسنن در طول تاریخ برای خالفت ابوبکر قائل بوده اند. چه بسا با عنایت به چنین روایاتی بود که افرادی همچون ماوردی شافعی و ابویعلی حنبلی و امام الحرمین اساساً منکر اجماع بر خالفت ابوبکر بوده اند. (۹)

باید دقت داشت که عبارت ” هوالء النفر ” نه تنها اشاره به دو نفر امیرالمومنین و زبیر دارد بلکه لفظی عام بوده و بر حداقل 3تا 10 نفر دلالت می نماید. (۱۰)

ادامه روایت گفت و شنود میان عمر بن خطاب و حضرت زهرا (سلام الله علیها) میباشد که در آنها، عمر بن خطاب عرض ارادت به رسول الله و دختر ایشان می نماید. آنچنان که در ادامه این نوشتار نشان خواهیم داد، برخی از علمای اهل تسنن صرفاً همین عبارات عمر بن خطاب را آورده و از بیان ابتدا و انتهای روایت خودداری کرده اند.

بعد از آن راوی بیان میدارد که عمر بن خطاب به صراحت اقدام به تهدید حضرت زهرا (سلام الله علیها) یعنی هموئی که تا لحظاتی قبل در حال ستایش و اظهار ارادت به وی بود نموده و بیان می دارد که در صورتی که از اجتماع امیرالمومنین (علیه السلام) و زبیر جلوگیری ننماید و آنها را مجبور به بیعت نکند (آنچنان که از انتهای روایت معلوم است).

قطعاً خانه ایشان را آتش خواهد کشید. و تمام آن مقامات و تمجیداتی که از حضرت زهرا (سلام الله علیها) نموده است هرگز توانایی مقابله با بیعت ابوبکر را ندارد و بلکه هیچ چیز نمی تواند مانع او شود تا برای ابوبکر بیعت بگیرد حتی اگر منجر به آتش زدن خانه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) شود.

جدّیت عمر بن خطاب در این روایت زمانی معلوم می گردد که ضمانت این سخن وی، قسم به لفظ جلاله می باشد و آنقدر این سخن صریح است که ادامه روایت بیان میدارد حضرت زهرا (سلام الله علیها)ضمن اشاره به قسم عمر بن خطاب، ایشان نیز قسم یاد می کنند که عمر بن خطاب قطعاً همان کاری را خواهد کرد که بدان قسم خورده یعنی خانه را آتش خواهد زد.

تدبر در سخن حضرت زهرا (سلام الله علیها) در انتهای روایت و البته شواهد تاریخی دیگر که در انتهای مقاله بیان خواهد شد نشان میدهد که آن مخدره سلام الله علیها فهمیده بودند که تعارفاتی که عمر بن خطاب در ابتدا نسبت به رسول الله و دختر ایشان داشته صرفاً برای آرام نمودن فضای متشنج آن زمان بوده.

 تا مبادا حکومت متهم گردد که می خواهد خانه دختر رسول الله را بدون هیچ عذری به آتش بکشد بلکه او با تشویش اذهان عمومی و استفاده از الفاظ به ظاهر محبت آمیز می خواهد مردم را نیز با خود همراه سازد.

تا اینجای روایت کملا صریح بوده و بحث تهدید به آتش زدن خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) به راحتی ثابت میگردد. ادامه روایت به بیان مطالبی می پردازد که نیازمند اندکی توضیح است.

راوی ادامه داده و بیان می دارد که حضرت زهرا سلام الله علیها به امیرالمومنین و زبیر می فرمایند که بروید و به صالح خودتان عمل نمایید و آن دو نفر نیز تا وقتی بیعت نکردند، باز نگشتند. این عبارات نه تنها سخن ابتدایی ما در مورد عدم اجماع را تایید میکند بلکه نشان می دهد که بیعت کردن با ابوبکر در آن دوره، همراه گونه ای اجبار بوسیله تهدیدات مختلف بوده است.

یعنی نه تنها افراد اختیار بر عدم بیعت نداشتند بلکه در صورت امتناع از بیعت، با گونه های مختلفی از اعراب روبرو می شدند که بر اساس این روایت، خاندان رسول الله یعنی امیرالمومنین و حضرت زهرا و حسنین علیهما السلام تهدید به آتش زدن خانه شان شده اند.

جالب است که اساس این روایت یکی از کسانی که مورد غضب عمر بن خطاب قرار گرفته است زبیر بن عوام می باشد ولی هیچ گزارش تاریخی به دست ما نرسیده که خانه وی نیز تهدید به آتش زدن شده باشد!

همچنین آنچنان که در مقدمه نیز بیان شد، با اینکه متخلفین از بیعت با ابوبکر منحصر به امیرالمومنین و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نبوده و جمع غفیری از صحابه نیز از بیعت با ابوبکر امتناع ورزیدند ولی خانه هیچ یک از آنها تهدید به سوزانده شدن نشد با اینکه هیچکدام از آنها نیز مقام و منزلت حضرت زهرا (سلام الله علیها) را نداشته و عمر بن خطاب نیز آن تعریف و تمجید را در مورد آنها نداشت !!

اقدام به بیعت با ابوبکر بر اساس انتهای این روایت با روایاتی که بخاری و مسلم به نقل از عایشه آورده اند (مبنی بر عدم بیعت امیرالمومنین تا 6 ماه) معارض است و لذا برخی بر این عقیده اند که این قسمت از روایت مورد دستبرد ایادی بنی امیه قرار گرفته است:

بررسی روایت ابن أبی شیبه و تهدید عمر به آتش زدن خانه فاطمه سلام الله علیها

برخی دیگر نیز بر این عقیده اند که دلالت عبارات روایت ابن ابی شیبه نه تنها مردود نیست بلکه اوج ذکاوت حضرت زهرا سلام الله علیها در رهبری تحصن کنندگان را نشان میدهد. به نحوی که این عمل ایشان، نه تنها باعث حفظ جان امیرالمومنین علیه السلام در حمله اول فرستادگان خلیفه شد بلکه راه کاری برای ادامه مبارزه با دستگاه خالفت بود و مطابق نظرتان عمل کنید در حالی که از کار شما تا کنون راضی ام:

(هجوم اول به روایت ابن ابی شیبه) و البته این سخن حضرت زهرا (سلام الله علیها) مدعای رضایت ایشان بر بیعت با ابوبکر را ثابت نمی نماید آنچنان که در متن مذکور نیز بر اساس اسلوب لغوی ثابت شده است.

گذشته از تمامی این سخنان، ولو اینکه ما در پژوهش علمی؛ تاریخی، فرضاً دست خود را بسته ببینیم و صرفاً همین روایت ابن ابی شیبه را ماخذ قرار دهیم، باز هم نه تنها صحت خالفت کسی که عمر بن خطاب برای او بیعت می خواهد ثابت نمی شود.

بلکه فحوای روایت به صراحت به ما می فهماند که اگر بیعتی نیز در کار بوده نه تنها از روی علاقه و رضایت نیست بلکه قطعاً و یقیناً از روی ارعاب و تهدید بوده و فردی که قرار است بیعت نماید مجبور به بیعت است و نه آزاد بر انجام آن!

بررسی سندی: متن روایت کاملا واضح بوده و توسط روایات شیعه نیز این متن تایید می گردد. از طرفی هم این روایت دارای شواهد روایی و تاریخی دیگر نیز می باشد که مجموع همه این طُرُق اصل وقوع تهدید به آتش زدن را برای ما قوی تر می نماید.

ولی از آنجایی که برخی از مخالفان علی الخصوص وهابیت معاصر برای القای شبهات خود از باب سندی وارد شده و چه خوب تمثیلی برای ایشان بکار میرود که آنها (عَبد سند) هستند.

لاجرم ما نیز بعد از نشان دادن وثاقت همه رجال این روایت، به تصحیحات گروهی از علمای اهل تسنن و حتی وهابی مسلک در مورد این روایت اشاره کرده و سپس به برخی از شبهات موجود در محافل وهابی منتشره در فضای مجازی اشاره کرده و بدانها نیز پاسخ می دهیم.

محمد بن بشر بن الفرافصه العبدی، ابوعبدالله الکوفی (۱۱): وی از راویان صحیحین و سنن اربعه بوده و ابن مَعین و ابن حبان و ابن سعد و یعقوب بن شیبه و ابن قانع و ابن شاهین آن را توثیق کرده اند. ذهبی او را با الفاظ الحافظ ، االمام ، الثبتو ابن حجر عسقالنی نیز با لفظ ثقه حافظاو را توثیق کرده اند.

عبیدالله بن عمر بن حفص بن عاصم بن عمر بن الخطاب القرشی، ابوعثمان المدنی (۱۲): وی از راویان صحیحین و سنن اربعه بوده و احمد بن حنبل و ابن مَعین و ابوزرعه و ابوحاتِم و ابن حبان او را توثیق کرده اند. ذهبی او را با الفاظ االمام، المجود، الحافظ و ابن حجر او را با الفاظثقه ،ثبت توثیق کرده اند.

زید بن اسلم العدوی(۱۳): ‌ وی از راویان صحیحین و سنن اربعه میباشد. او غلام عمر بن خطاب بوده و احمد بن حنبل و ابوزرعه و ابو حاتم و ابن سعد و ابن خراش او را توثیق کرده اند. ذهبی او را با الفاظاالمام، الحجه، القدوه، الفقیه و ابن حجر او را با الفاظثقه عالم توثیق کرده اند.

اسلم العدوی العمری (۱۴): وی نیز از راویان صحیحین و سنن اربعه میباشد . او غلام عمر بود و عجلی و ابوزرعه و یعقوب بن شیبه اور ا توثیق کرده اند. ذهبی او را با الفاظ االمام ،الفقیهستوده و ابن حجر او را با لفظثقهتوثیق کرده است.

صحیحات علمای اهل تسنن و وهابی

نکته حائز اهمیت در مورد روایت ابن ابی شیبه این است که سند آن مورد تصحیح و قبول علمای اهل تسنن و وهابی قرار گرفته است که ذیلا به نام برخی از آنها اشاره می گردد. خواننده محترم دقت داشته باشد که برخی از علمای اهل تسنن در عین حذف فرازهایی از این روایت، نظر مثبَت خود را نسبت به سند آن بیان کرده اند.

شاه ولی الله دهلوی: این عالم اهل تسنن معاصر سید محمد قلی کنتوری و میر حامد حسین هندی میباشد و پدر عبدالعزیز دهلوی صاحب کتاب تحفه اثنی عشریه میباشد.

وی در ازاله الخفاء (۱۵) می گوید:

ابوبکر عن اسلم باسنادٍ صحیح علی شرط الشیخین انه حین بویع البی بکرٍ بعد رسول الله صلی الله علیه وسلم وکان علی والزبیر یدخالن علی فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه وسلم فیشاورونها ویرتجعون فی امرهم فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتی دخل علی فاطمه فقال: یا بنت رسول الله (صلی الله علیه وسلم) والله ما من الخلق احب الینا من ابیکِ وما من احدٍ احب ُ الینا بعد ابیک
منک وایم الله ما ذلک بمانعی ان اجتمع هؤلاء النفر عندک ان آمر بهم ان یحرق علیهم البیت قال فلما خرج عمر جاؤها فقالت: تعلمون ان عمر قد جاءنی وقد حلف باالله لئن عدتم لیحرقن علیکم البیت وایم الله لیمضین لما حلف علیه فانصرفوا راشدین فروا رأیکم والا ترجعوا الی فانصرفوا عنها فلم یرجعوا الیها حتی بایعوا الا بی بکر . ازاله الخفاء 

آنچنان که معلوم است، این عالم اهل تسنن روایت ابن ابی شیبه را صحیح بر اساس شروط بخاری و مسلم می داند. نکته: خالی از لطف نیست که سخن شاه ولی الله دهلوی در مورد این روایت را بخوانیم وقتی میگوید: در همین ایام مشکلی دیگر که فوق جمیع مشکالت توان شمرد پیش آمد.

و آن این بود که زبیر و جمعی از بنی هاشم در خانه ی حضرت فاطمه (رضی الله تعالی عنها) جمع شده در باب نقض خالفت مشورت ها بکار می بردند حضرت شیخین آن را به تدبیری که بایستی بر هم زدند و تدارک ملالی که بر مزاج حضرت مرتضی عارض شده بود به حسن مالطفت فرمودند. توجه به عبارتحسن مالطفت لازم است!

دکتر حسن بن فرحان مالکی: این عالم معاصر اهل تسنن در کتابقراءه فی کتب العقائد، المذهب الحنبلی نموذجا به صراحت به صحت روایت ابن ابی شیبه اشاره می کند.

وی ابتدا می گوید:

ولکن حزب علی کان أقل عند بیعه عمر منه عند بیعه أبی بکر الصدیق نظراً لتفرقهم الاول عن علی بسبب مداهمه بیت فاطمه فی أول عهد أبی بکر، وإکراه بعض الصحابه الذین کانوا مع علی على بیعه أبی بکر، فکانت لهذه الخصومه والمداهمه، وهی ثابته بأسانید صحیحه . کتاب قراءه فی کتب العقائد، المذهب الحنبلی نموذجا

اطرافیان علی (علیه السلام) در زمان بیعت با عمر، کمتر از زمان بیعت با ابوبکر بودند؛ چون در آغاز خالفت ابوبکر به خانه فاطمه (سلام الله علیها) هجوم برده شد و به همین جهت بعضى از صحابه ای که علی (علیه السلام) بودند از بیعت با ابوبکر اکراه داشتند. این مدعا با سندهاى صحیحى که وجود دارد، ثابت شده است.

سپس در پاورقی چنین اشاره می کند: کنت أظن المداهمه مکذوبه ال تصح، حتى وجدت لها أسانید قویه منها ما أخرجه ابن أبی شیبه فی المصنف بسند صحیح عن اسلم مولی عمر و غیر ذلک.

من در ابتدا فکر میکردم قصه هجوم دروغ است و صحت ندارد؛ تا اینکه سندهاى محکم براى آن پیدا کردم که یکى از آنها روایتی است که ابن ابی شیبه به سند صحیح از اسلم مولی عمر روایت کرده است (۱۶)

عمرو بن عبدالمنعم سلیم؛ ابی یاسر خالد بن قاسم الردادی : این دو نفر نیز از علمای اهل تسنن و از محققین کتاب “المذکر و التذکیر” می باشند که روایت ابن ابی عاصم از شخیش ابن ابی شیبه را تصحیح کرده و به انتساب آن به ” المصنف” ابن ابی شیبه، تصریح دارند.

اسناده صحیح ؛ اخرجه ابن ابی شیبه فی “المصنف” ( 14 /567 – 568 ) بهذا االسناد (۱۷) اسناده صحیح، اخرجه ابن ابی شیبه فی ” المصنف ” ( 7 / 432 _ 37045 ) و فیه ذکر الرجلین اللذین کانا یجتمعان عند فاطمه و هما علی بن ابی طالب و الزبیر بن العوام(۱۸)

دکتر بشار عواد معروف: وی از علمای مشهور معاصر اهل تسنن با مشی وهابی می باشد. وی در ذیل روایتی از تاریخ بغداد  تالیف خطیب بغدادی که سند روایت به ابن ابی شیبه می رسد، این روایت را تصحیح کرده است. اثر صحیح ، اخرجه ابن ابی شیبه 14/567 و فیه قصه (۱۹)

دکتر علی محمد صالبی: وی یکی از علمای معاصر وهابیت بوده و از مشاهیر ایشان می باشد. او در کتابی که درباره سیره امیرالمومنین (علیه السلام) به رشته تالیف در آورده است، به این روایت اشاره کرده و صحت آن را تایید می نماید.

سادسًا: یا بنت رسول الله ما أحد من الخلق أحب إلینا من أبیک، وما أحد من الخلق بعد أبیک أحب إلینا منک: عن أسلم العدوی قال: لما بویع ألبی بکر بعد النبیصَلی الله علیه و سلم – کان على والزبیر بن العوام یدخالن على فاطمه فیشاورانها، فبلغ عمر، فدخل على فاطمه فقال: یا بنت رسول الله ما أحد من الخلق أحب إلینا من أبیک، وما أحد من الخلق بعد أبیک أحب إلینامنک، وکلمها، فدخل
على والزبیر على فاطمه فقالت: انصرفا راشدین، فما رجعا إلیها حتى بایعا (۴)وهذا هو الثابت الصحیح والذی مع صحه سنده ینسجم مع روح ذلک الجیل وتزکیه الله له. (۴) أخرجه ابن أبی شیبه: المصنف (14 /567 )إسناده صحیح.(۲۰)

عبدالسالم آل عیسی: وی نیز از علمای وهابی بود و کتابی که راجع به روایات و سیره عمر بن خطاب به رشته تالیف در آورده است، این روایت را مطرح کرده و صحت آن را اذعان می کند. و قال رضی الله عنه لفاطمه بنت النبی صلى الله علیه وسلم: والله ما من أحد أحب إلینا من أبیک، وما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک (۲)

(۲)رواه ابن أبی شیبه / المصنف ۴۳۲/۷ ،الخطیب البغدادی / تاریخ بغداد 4/401 ،صحیح من طریق ابن أبی شیبه. قال: حد ثنا محمد بن بشر نا عبید الله بن عمر، حد ثنا زید بن أسلم عن أبیه أسلم (۲۱)

حسن الحسینی: وی نیز از علمای متعصب وهابی و ضد شیعه میباشد. او در موسوعه زندگانی امام حسن و امام حسین علیهما السالم چنین میگوید: أما موقف عمر من بضعه النبی وأم الحسنین السبطی فهو موقف التعظیم واإلجلال فما قاله لفاطمه الزهراء : “یا بنت رسول الله ما أحد من الخلق أحب إلینا من أبیک وما أحد من الخلق بعد أبیک أحب إلینا منک” [مصنف ابن أبی شیبه 14-567 وإسناده صحیح] ( فهذا هو الثابت الصحیح، والذی ینسجم مع روح ذلک الجیل وتزکیه الله له ) (۲۲)

شیخ محمد صالح المنجد : این عالم وهابی نیز در جواب به پرسشی در مورد این روایت چنین می گوید: روى أسلم القرشی – مولى عمر بن الخطاب – رضی الله عنه، قال: (حین بُویع ألبی بکر بعد رسول الله صلى الله علیه وسلم، کان علی والزبیر یدخالن على فاطمه بنت رسول الله (صلى الله علیه وسلم )فیشاورونها ویرتجعون فی أمرهم، فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمه فقال: یا بنت رسول الله (صلى الله علیه وسلم!) والله ما من أحد أحب إلینا من أبیک، وما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک،
وایم اهلل ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک إن أمرتهم أن یحرق علیهم البیت. قال: فلما خرج عمر جاؤوها فقالت: تعلمون أن عمر قد جاءنی، وقد حلف باالله لئن عدتم لیحرقن علیکم البیت، وایم الله لیمضین لما حلف علیه، فانصرِفوا راشدین، فَرُوا رأیَکم ولا ترجعوا إلی َ، فانصرفوا عنها، فلم یرجعوا إلیها حتى بایعوا لا بی بکر).
أخرجه أحمد فی “فضائل الصحابه” (۳۶۴/۱) وابن أبی شیبه فی “المصنف” (۴۳۲/۷) وعنه ابن أبی عاصم فی “المذکر والتذکیر”(۹۱/۱) ورواه ابن عبد البر فی “االستیعاب” (۹۷۵/۳ )من طریق البزار – ولم أجده فی کتب البزار المطبوعه – وأخرجه الخطیب فی‌ “تاریخ بغداد” (۷۵/۶)مختصرا: کلهم من طریق محمد بن بشر ثنا عبید الله بن عمر عن زید بن أسلم عن أبیه به.

قسمت ابتدایی روایت ابن ابی شیبه را حاکم در مستدرک خویش آورده ولی به ادامه آن اشاره نکرده (!!) با این وجود، حاکم نیشابوری نیز آن را تصحیح کرده و در مورد آن می گوید: هذا حدیث صحیح اإلسناد على شرط الشیخین ولم یخرجاهشیخ حسن السقاف که از علمای معاصر اهل تسنن و از علمای ضد وهابی میباشد در کتاب صحیح شرح العقیده الطحاویه من فکر آل البیتچنین میگوید: روى الحاکم فی المستدرک (۱۵۵/۳) بسند صحیح أن سیدنا عمر قال للسیده فاطمه علیها السلام :) یا فاطمه والله ما رأیت أحدا أحب إلى رسول الله ص منک ، واهلل ما کان أحد من الناس بعد أبیک ص أحب إلی منک (۲۴)

شیخ سعد بن ناصر الشثری: این محقق وهابی در ذیل روایت ابن ابی شیبه در طبع دار کنوز اشبیلیا میگوید: صحیح (۲۵) تصحیحات این علمای اهل تسنن و وهابی مسلک در مورد این روایت اعم از تصحیح سند و تصحیح اصل روایت نشان از بی اعتبار بودن شبهات حول سند این روایت دارد. بلکه تصحیحاتی همچون صحیح علی شرط الشیخین اوج اعتبار این روایت را بیان میدارد.

نظر به روشن شدن ناتوانی برخی از مخالفان وهابی و بی اثر بودن شبهات آنها ، به برخی از شبهات حول این روایت اشاره کرده و بدان پاسخ میگوییم.

پاسخ به چند شبهه

شبهه اول: در سماع حدیث کوفیین از عبیدالله سخن است آنچنان که ابن رجب حنبلی در “شرح علل الترمذی بیان می کند (۲۶)که یعقوب بن شیبه گفته است که در سماع روایات اهل کوفه از عبید الله بن عمر اشکال است و این امر سبب قدح روایت می شود.

پاسخ: در رد این شبهه نیز از چند محور بحث می کنیم: محور اول : البانی به نقل از بوصیری ، میگوید :قال البوصیری فی ” الزوائد ” (ق ۲/۲۳ )خبر عبید الله بن عمر العمری الثقه المأمون المجمع على تثبته بوٍصیری در زوائد میگوید: روایات عبیدالله بن عمر عمری – ثقه و مورد اعتماد بوده و اجماع بر ثبات روایات او میباشد (۲۷)

و لذا محقق کتاب ” شرح علل الترمذی ” نور الدین عتر در ذیل سخن ابن رجب چنین می گوید :ما نقله الحافظ ابن رجب من قول یعقوب بن شیبه یخالف إطباق أئمه الفن على توثیقه بإطالق آنچه حافظ ابن رجب به نقل از یعقوب بن شیبه بیان کرده بر خالف سخنان ادمه فن در توثیق مطلق این راوی می باشد . (۲۸)

محور دوم : روایات اهل کوفه از عبیدالله بن عمر در کتب صحیح اهل تسنن علی الخصوص صحیحین بخاری و مسلم وجود دارد .صحیح البخاری – البخاری – ج 2 – ص 6( دار طوق النجاه)

حدثنا یوسف بن موسى حدثنا أبو أسامه حدثنا عبید الله بن عمر عن نافع عن ابن عمر قال کانت امرأه لعمر تشهد صاله الصبح والعشاء فی الجماعه فی المسجد فقیل لها لم تخرجین وقد تعلمین ان عمر یکره ذلک ویغار قالت وما یمنعه ان ینهانی قال یمنعه قول رسول الله صلى الله علیه وسلم ال تمنعوا إماء الله مساجد الله. صحیح مسلم – مسلم النیسابوری – ج 1 – ص 79( دار إحیاء التراث العربی – بیروت)

حدثنا أبو بکر بن أبی شیبه حدثنا محمد بن بشر وعبد الله بن نمیر قاال حدثنا عبید اهلل بن عمر عن نافع عن ابن عمران النبی صلى الله علیه وسلم قال إذا کفر الرجل أخاه فقد باء بها أحدهما

محور سوم: روایاتی که به طریق سماع اهل کوفه از عبید الله بن عمر بیان شده توسط علمای اهل تسنن تصحیح شده است و اشاره ای به اشکال در آن نشده است .محمد ناصر الدین االلبانی سنن ابن ماجه ج:2 ص:442 ح:942

حدثنا أبو بکر بن أبی شیبه حدثنا محمد بن بشر عن عبید اهلل بن عمر حدثنی سعید بن أبی سعید عن أبی سلمه بن عبد الرحمن عن عائشه قالت کان لرسول الله صلى الله علیه وسلم حصیر یبسط بالنهار ویحتجره باللیل یصلی إلیه قال األلبانی : صحیح شعیب األرناؤوط مسند أحمد بن حنبل ج2 – ص287

7851 – حدثنا عبد اهلل حدثنی أبی ثنا محمد بن بشر ثنا عبید الله بن عمر عن أبی الزناد عن األعرج عن أبی هریره قال ذکر رسول الله صلى الله علیه وسلم الهلال قال إذا رأیتموه فصوموا وإذا رأیتموه فأفطروا فإن غم علیکم فعدوا ثالثین قال األرناؤوط : إسناده صحیح على شرط الشیخین أحمد محمد شاکرمسند احمد بن حنبل ج7 – ص511

7851 -حدثنا محمد بن بشر ، حدثنا عبید الله بن عمر ، عن أبی الزناد ، عن األعرج ، عن أبی هریره ، قال : ذکر رسول الله صل الله علیه وسلم الهلال ، ….. الخ قال أحمد محمد شاکر : إسناده صحیح الحوینی األثری غوث المکدود بتخریج منتقى ابن الجارود ج3 – ص340

1084 -حدثنا الحسن بن محمد الزعفرانی ، قال ثنا أبو معاویه الضریر ، قال ثنا عبید الله ، عن نافع ، عن ابن عمر رضی الله عنهما ، أن رسول الله صل الله علیه وسلم أسهم للرجل ولفرسه ثالثه أسهم سمهاً له ، وسهمین لفرسه . قال الحوینی األثری : إسناده صحیح_ حسین سلیم أسد سنن الدارمی ج2 – ص1607

2515 -أخبرنا إسحاق بن عیسى ثنا محمد بن حازم أبو معاویه عن عبید الله ابن عمر عن نافع عن ابن عمر ان رسول الله صلى الله علیه وسلم أسهم یوم خیبر للفارس ثالثه أسهم وللراجل سهما قال حسین سلیم أسد : إسناده صحیح، وهو متفق علیه

شبهه دوم : اسلم مولی عمر زمانی توسط عمر خریداری شد که در مکه بود و لذا در جریان تهدید عمر بن خطاب در مدینه او در آن شهر نبوده است و لذا شاهد ماجرا نبوده پس قول او مرسل می باشد .

پاسخ:در بخاری روایتی آمده است بدین صورت :حَد َثَنِى عَبْدُ اللهِ بْنُ یُوسُفَ أَخْبَرَنَا مَالِکٌّ عَنْ زَیْدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنْ أَبِیهِ أَن َ رَسُولَ اللهِ – صلى الله علیه وسلم – کَانَ یَسِیرُ فِى بَعْضِ أَسْفَارِهِ وَعُمَرُ بْنُ الْخَط َابِ یَسِیرُ مَعَهُ لَیْالً …..(۲۹)

ابن حجر در رد این ادعای دارقطنی چنین پاسخ می دهد :بل ظاهر روایه البخاری الوصل فإن أوله وإن کان صورته صوره المرسل فإن بعده ما یصرح بأن الحدیث ألسلم عن عمر ففیه بعد قوله فسأله عمر عن شیء فلم یجبه فقال عمر نزرت رسول الله صلی الله علیه و سلم ثالث مرات کل ذلک ال یجیبک قال عمر فحرکت بعیری ثم تقدمت إمام الناس وخشیت أن ینزل فی قرآن وساق الحدیث على هذه الصوره حاکیا لمعظم القصه عن عمر فکیف یکون مرسال هذا من العجب .

بلکه ظاهر روایت بخاری نشان از اتصال سند آن دارد زیرا در ابتدا ظاهرش شبیه روایت مرسله می باشد ولی بعد از آن تصریح میکند که اسلم این روایت را از عمر بیان کرده است زیرا در آن بعد از عبارت (عمر از پیامبر در مورد چیزی سوال کرد و پیامبر پاسخش را نداد.

عمر گفت: 3 بار در سوال کردن از پیامبر اصرار کردی ولی پیامبر جوابت را نداد ، عمر گفت : شترم را حرکت دادم تا اینکه به جلوی مردم رسیدم و ترسیدم که در مورد در قران چیزی نازل شود ….) و سپس ادامه حدیث را با همین صیغه بیان می کند و این امر نشان از آن دارد که این قصه از عمر حکایت شده است. پس چگونه می توان مرسل باشد . (۳۰)

وی همین سخن را در فتح الباری نیز دارد :هذا صورته مرسل ولکنه بقیته تدل على أنه عن عمر لقوله فی أثنائه قال عمر فحرکت بعیری الخ ظاهر روایت مرسله نشان می دهد ولی ادامه آن نشان می دهد که اسلم، این روایت را از عمر بیان کرده است وقتی (اسلم در ادامه روایت ) می گوید: عمر گفت: پس شترم را حرکت دادم …. (۳۱)

این قاعده را ابن حجر در مورد روایت دیگر نیز بکار برده است .وی در فتح الباری در مورد روایتی از عروه بن زبیر چنین می گوید :

اصل روایت بخاری :هشام بن عروه أخبرنی أبی ثم أن حکیم بن حزام رضی الله عنه أعتق فی الجاهلیه مائه رقبه وحمل على مائه بعیر فلما أسلم حمل على مائه بعیر وأعتق مائه رقبه قال فسألت رسول الله صلى الله علیه وسلم فقلت یا رسول الله أرأیت أشیاء کنت أصنعها فی الجاهلیه کنت أتحنث بها یعنی أتبرر بها قال فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم أسلمت على ما سلف لک من خیر

سخن ابن حجر :قوله أن حکیم بن حزام أعتق ظاهر سیاقه اإلرسال ألن عروه لم یدرک زمن ذلک لکن بقیه الحدیث أوضحت الوصل وهی قوله قال فسألت ففاعل قال هو حکیم فکأن عروه قال قال حکیم فیکون بمنزله قوله عن حکیم

این عبارت که عروه می گوید : حکیم بن حزام، بنده آزاد کرد، ظاهر سیاقش نشان از مرسله بودن دارد زیرا عروه بن زبیر، آن زمان را درک نکرده است ولی ادامه حدیث نشان می دهد که روایت متصل است وقتی می گوید: گفت: پس از رسول الله سوال کردم، فاعل و کسی این سوال را پرسید، خود حکیم است پس وقتی عروه می گوید: حکیم گفت، این منزله نقل مستقیم سخن حکیم است. (۳۲)

بر اساس این قاعده ای در حدیث اهل تسنن مشهور است (نمونه های در میان احادیث اهل تسنن زیاد است که به این واسطه ، ارسال ظاهری برخی روایات را رد کرده و حکم اتصال بدانها می نمایند)می توان همان نتایج را از روایت ابن ابی شیبه گرفت زیرا در متن آن نیز دقیقا همین قاعده صادق می باشد.

اسلم در میان روایت، نقل قولی مستقیم از خود عمر بیان می کند :فَلَم َا بَلَغَ ذَلِکَ عُمَرَ بْنَ الْخَطابِ خَرَجَ حَتى دَخَلَ عَلَى فَاطِمَهَ ، فَقَالَ : یَا بِنْتَ رَسُولِ الله صَلی الله عَلَیْهِ وَسَلم ….اسلم بیان می کند : (عمر ) گفت: ای دختر رسول خدا ! به خدا قسم هیچ کس در نزد ما محبوب تر از پدرت نیست و بعد از او نیز هیچکس محبوتر از شما در نزد ما نیست

در اینجا گوینده سخن (یا بنت رسول الله) خود عمر بن خطاب می باشد و بر اساس قاعده بالا، اسلم این سخن عمر را بیان میکند و این امر نشان از آن دارد که اسلم این روایت را مستقیما از عمر نقل می کند.

بر این اساس، روایت نه تنها مرسله نیست بلکه متصل السند است و حکم به صحت آن نیز قبال از قول 5 تن از علمای اهل تسنن بیان شد و لذا روایت متصل و صحیح السند می باشد. همچنین شیخ محمى صالح المنجد بعد از نقل روایت ابن ابی شیبه میگوید:الا أن الغالب أن أسلم سمع القصه من عمر بن الخطاب أو غیره من الصحابه الذین عاشوا تلک الحادثه (۳۳)

نظر غالب این است که اسلم این داستان را از عمر بن خطاب یا دیگر صحابه ای که در زمان آن حادثه بوده اند، شنیده است.

پاسخ دیگری که میتوان به این شبهه داد چنین است که :در مورد اسلم بحث ادراک زمان حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز مطرح است زیرا وی از اسرای یمن بود که بعد از اسیرشدن به حجه الوداع برده شده و در آنجا قطعا پیامبر را دیده است. در مورد اسلم چنین می گویند: محمد بن منصور البلخی قال ذکره محمد بن سعد فیمن أدرک النبی (صلى الله علیه و سلم)(۳۴)

محمد بن سعد، اسلم را در زمره کسانی که پیامبر را درک کرده اند، آورده است. أسلم القرشی العدوی، أبو خالد، و یُقال: أبو زید المدنی، مولى عُمَر بن الخطاب، وهو والد زید بن أسلم وخالد ابن أسلم. أدرک زمان النبی صلی اهلل علیه وسلم(۳۵) أسلم مولى عمر بن الخطاب أبو خالد ؛ ویقال أبو زید حبشی بجاوی، أدرک، ومات سنه ثمانین وله أربع عشره ومائه سنه (۳۶)

و البته ابن حجر نیز در تقریب التهذیب (آنچنان که قبال بیان شد) اسلم العدوی را »مخضرم« میداند و در نزد گروهی از علمای اهل تسنن آنچنان که سیوطی تصریح دارد مخضرمین از گروه اصحاب حساب شده و روایات ایشان مقبول است (۳۷)

در هر صورت حتی اگر در تشخیص صحابی بودن یا تابعی بودن اسلم العدوی نیز تشکیک کرده و قبول هم ننماییم که از عمر بن خطاب مستقیماً نقل روایت کرده باز هم روایت وی مقبول و حجت می باشد زیرا: مرسل التابعی حجه عند الجمهور ، فکیف مرسل من اختلف فی صحه صحبته (۳۸)

مرسل تابعی در نزد همه اهل تسنن حجت است، چه رسد به مرسل کسی که در صحابی بودن وی اختلاف است.

تحریف در روایت ابن ابی شیبه

آنچنان که مشخص شد، روایتی که ابن ابی شیبه از تهدید به احراق خانه حضرت زهرا سلام الله علیها بوسیله عمر بن خطاب گزارش میکند هم به لحاظ سند صحیح بوده و هم متن آن مشتمل بر مطالبی است که طبعاً تدبر در آن سبب می شود.

تا پژوهشگر منصف تاملی دوباره در مورد حوادث و وقایع بعد از رحلت رسول الله صلی الله علیه وآله نماید. از این رو این روایت نیز همچون بسیاری از گزارشات تاریخی دیگر مورد دستبرد قرار گرفته است.

اولین کسی که در متن روایت دست برده است، ابن ابی عاصم شاگرد ابن ابی شیبه می باشد. او سخن حضرت زهرا سلام الله علیها را درست و کامل بیان نکرده است.(۳۹)

وی در اقدامی تامل برانگیز، اساسا تهدید عمر و سخنان حضرت زهرا سلام الله علیها را نیز حذف کرده و صرفاً به تعریف و تمجید اولیه عمر بن خطاب از رسول الله و آل ایشان اکتفا کرده است.(۴۰)

و البته همان عملکردی است که بعدها دارقطنی (۴۱)و حاکم نیشابوری(۴۲)و خطیب بغدادی (۴۳)نیز به آن، تن داده و ‌روایت را تقطیع شده نقل کردند.

ابوبکر قطیعی در اضافات فضائل الصحابه ، تهدیدات عمر بن خطاب را صرفاً با واژه » و کلمها «بیان کرده تا آن سخنان در پرده ای ابهام باقی بماند (۴۴)

ابن عبدالبر نیز همین رویه را اتخاذ کرده و تهدید عمر بن خطاب را صرفاً با عبارت«الفعلن والفعلن»گزارش میکند و سخن حضرت زهرا سلام الله علیها را با عبارت وحلف لئن عدتم لیفعلن وایم اهلل لیفین بها بیان می نماید (۴۵)

نویری (۴۶)نیز این گزارش را به همین طریق از ابن عبدالبر روایت میکند و صفدی (۴۷)نیز همین رویه را در گزارش آن واقعه ادامه داده و روایت را مورد دستبرد قرار میدهد.

در همین اواخر نیز برخی از وهابیون معاصرین (۴۸)پا را فراتر گذاشته و از بیخ و بن منکر تهدیدات عمر بن خطاب در روایت ابن ابی شیبه شده اند و آن را از دسائس و دستبردهای روافض در روایات خود میدانند.

در هر صورت با عنایت به مطالبی که قبال در مورد متن روایت ابن ابی شیبه بیان گردید اینگونه دستبردها در متن علی الخصوص در برخی فقرات خاص و مورد تامل خیلی دور از ذهن نیست و چه بسا برای برخی نیز امری طبیعی و در برخی مواقع الزم تلقی گردد (۴۹)

شواهدی دیگر

تاریخ الطبری ، ج2 ، ص443

االمامه و السیاسه، ابن قتیبه، ج1 ،ص 30

انساب االشراف ج 1 ص 586

العقد الفرید، ابن عبدربه، ج3 ،ص 63 طبع مصر

االمامه و الخالفه، مقاتل بن عطیه ، ص160 و 161

تاریخ ابوالفداء ) المختصر فی اخبار البشر ( ج1 ،ص156 طبع مصر بالمطبعه الحسینیه

روضه المناظر فی أخبار األوائل واألواخر ) هامش الکامل البن األثیر ( ج11، ص 113 ( ط الحلبی، األفندی سنه 1301)

  1. تاریخ الیعقوبی، ج 2 ،ص 126 ، چاپ: دار صادر، بیروت
  2. االکتفاء ج 2 ص 446 چاپ بیروت
  3. حدیث هشام بن عمار ص 125 ط : دار اشبیلیا /السعودیه
  4. کتاب السنه لعبد اهلل ابن احمد ج2 / ص553 ح1291
  5. السقیفه وفدک للجوهری ص46
  6. المعیار و الموازنه لالسکافی ص 232
  7. تاریخ الخمیس ج 2 ص 169
  8. فرائد السمطین ج2 ، ص 34 و 35
  9. اعالم النساء : ج 4 ، ص 114
  10. اإلمام علی بن أبی طالب ، عبد الفتاح عبد المقصود ، ج4 ، ص274-277 و ج1 ، ص192-193
  11. معجم ما استعجم – البکری األندلسی – ج 3 – ص 1076 – 1077

سخن آخر

این نوشتار مبتنی بود بر تصحیح گزارشی از ابن ابی شیبه و تامل در متن آن بدون ورود به هرگونه تعصبات مذهبی. در این مسیر نیز از نظرات علمای اهل تسنن و علی الخصوص برخی از وهابیون نیز کمک گرفتیم و مشخص شد.

که اصل تهدید به احراق خانه حضرت زهرا سلام الله علیها امری ثابت در تاریخ است وشواهد تاریخی زیاد دیگری نیز این گزارش ابن ابی شیبه را تایید و تقویت می نماید.

 

مصادر

  1. 1 – تاریخ ابوالفداء ) المختصر فی اخبار البشر ( ج1 ،ص156، طبع: مصر بالمطبعه الحسینیه
  2. 2 -اسد الغابه ج 1 ص 148، ط: دار الکتب العلمیه
  3. 3 – منهاج السنه ج 4 ص 388، ط: جامعه اإلمام محمد بن سعود اإلسالمیه
  4. 4 – شرح نهج البالغه ابن ابی الحدید ج 6 ص 29، ط: دار الکتب العلمیه – بیروت
  5. 5 -تاریخ ابوالفداء ) المختصر فی اخبار البشر ( ج1 ،ص156، طبع: مصر بالمطبعه الحسینیه
  6. 6 -تاریخ طبری ج 2 ص 237 ، ط: دارالکتب العلمیه
  7. 7 -سیر اعالم النبالء ج 11 ص 122-123، ط: الرساله
  8. 8 -المصن ف، ج 7،ص 433، رقم 37034، چاپ: دار الکتب العلمیه، بیروت؛ ج 7 ،ص 432 ، رقم 37045 ، چاپ: دار التاج، بیروت؛
  9. ج 8 ص 572 ، رقم 4 ،چاپ: دار الفکر، بیروت؛ ج 14، رقم 18891، چاپ: هند ]مختار احمد الندوی، دار السلفیه[.
  10. 9 -األحکام السلطانی ه لماوردی ص 23، ط: دار الحدیث – القاهره، األحکام السلطانی ه ألبی یعلی محمد ابن الحسن الفراء ، ص 24،
  11. ط :دار الکتب العلمیه – بیروت، اإلرشاد فی الکالم، ص 424 ، باب فی االختیار وصفته وذکر ما تنعقد اإلمامه
  12. 10 -کتب العین ج 8 ص 267 ، ط : دار ومکتبه الهالل
  13. 11 -تهذیب الکمال ج 24 ص 521-523 ط: مؤسسه الرساله، تهذیب التهذیب ج 9 ص 74 ط : مطبعه دائره المعارف النظامیه، الهند،
  14. سیر اعالم النبالء ج 9 ص 265 ط : الرساله ، تقریب التهذیب ص 469 رقم 5756 ط:دار الرشید – سوریا
  15. 12 -تهذیب الکمال ج 19 ص 125 – 128 ط : موسسه الرساله،سیراعالم النبالء ج 6 ص 304 ط: الرساله ، تقریب التهذیب ص 373
  16. رقم 4324 ط:دار الرشید – سوریا
  17. 13 -تهذیب الکمال ج 10 ص 12- 17 ط : موسسه الرساله ، سیر اعالم النبالء ج 5 ص 316 ط : الرساله ، تقریب التهذیب ص 222
  18. رقم 2117 ط:دار الرشید – سوریا
  19. 14 -تهذیب الکمال ج 2 ص 529 – 530 ط : موسسه الرساله /، سیر اعالم النبالء ج 4 ص 98 ط: الرساله ، تقریب التهذیب ص 104
  20. رقم 406 ط:دار الرشید – سوریا
  21. 15 -ازاله الخفاء عن خالفه الخلفاء – مقصد دوم – ماثر فاروق اعظم
  22. 16 -قراءه فی کتب العقائد ، المذهب الحنبلی نموذجا ، ص 52 ( الطبعه الثانیه 1442 هـ( ص 46 ( الطبعه الثالثه 1430 هـ ( ، دار
  23. النشر : مرکز الدارسات التاریخیه – عمان
  24. 17 -المذکر والتذکیر والذکر ، ص 91 رقم 19 ، دار النشر : دار المنار – الریاض- 1413 ه / 1993 م ، الطبعه : االولی ، تحقیق : یاسر
  25. خالد بن قاسم الردادی
  26. 18 -المذکر والتذکیر والذکر ، ص 91 رقم 19 ، دار النشر : دارالصحابه للتراث – طنطا – 1412 ه / 1992 م ، الطبعه : االولی، تحقیق
  27. : عمرو بن عبدالمنعم
  28. 19 -تاریخ بغداد ، ج 6 ص 75 رقم 2569 ،دار النشر : دار الغرب اإلسالمی – بیروت 1422 هـ / 2001 م ، الطبعه : االولی ، تحقیق :
  29. بشار عواد معروف
  30. 20 -أسمى المطالب فی سیره أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب رضی اهلل عنه ، ج 1 ص 202 ، دار النشر : مکتبه الصحابه، الشارقه
  31. اإلمارات 1425 هـ – 2004 م
  32. صالبی وهابی در کتاب دیگرش نیز این روایت را ثابت وصحیح میداند و سندش را تصحیح میکند: أمیر المؤمنین الحسن بن علی بن
  33. أبی طالب رضی اهلل عنه – شخصیته وعصره ، ص 121، الناشر: دار التوزیع والنشر اإلسالمیه، مصر ، الطبعه: األولى، 1425 هـ – 2004 م
  34. 21 -دراسه النقدیه فی المرویات الوارده فی شخصیه عمر بن الخطاب و سیاسته االداریه ،ج 1 ص 467 (المطلب االول – فصل الثالث
  35. ( ، دار النشر : عماده البحث العلمی بالجامعه اإلسالمیه، المدینه المنوره، المملکه العربیه السعودیه، الطبعه: األولى1423هـ/2002م
  36. 22 -کتاب الریحانتین ، موسوعه الحسن و الحسین ،ص 191 ، دار النشر : موسسه الریان – بیروت ، المحقق: د همام عبد الرحیم و د محمد همام
  37. 23 -القسم العربی من موقع )اإلسالم، سؤال وجواب( ، ج 9 ص 21 رقم 98641 ، تم نسخه من اإلنترنت: فی 26 ذی القعده 1430، هـ = 15 نوفمبر، 2009 م
  38. 24 -المستدرک على الصحیحین ، ج 3 ص 168 رقم 4736 ، الناشر: دار الکتب العلمیه بیروت ، الطبعه: األولى، 1411 – 1990؛ صحیح شرح العقیده الطحاویه من فکر آل البیت، ص 223 – 224 ،الناشر: دار اإلمام النووی – األردن / عمان ، الطبعه: األولى، 1416 ه – 1995 م
  39. 25 -مصنف ابن ابی شیبه ، ج 21 ص 143 – 144 ، ط : دار کنوز اشبیلیا
  40. 26 -شرح علل الترمذی ج 2 ص 772 ، مکتبه المنار – الزرقاء – األردن
  41. 27 -سلسله األحادیث الضعیفه والموضوعه وأثرها السیئ فی األمه ، ج 2 ص 338 ، دار النشر: دار المعارف، الریاض – الممکله العربیه السعودیه ، الطبعه: األولى، 1412 هـ / 1992 م
  42. 28 -شرح علل الترمذی ، ج 2 ص 608 ( النوع الثانی – من ضُعِف حدیثه فی بعض االماکن دون بعض ( ، دار النشر : دارالمالح للطباعه و النشر ،تحقیق : نورالدین عتر
  43. 29 -الجامع الصحیح المختصر ، ج 4 ص 1531 رقم 3943 کتاب المغازی – باب غزوه الحدیبیه ؛ ج 4 ص 1829 رقم 4553 کتاب تفسیر القرآن – باب سوره الفتح ؛ ج 4 ص 1915 رقم 4725 کتاب فضائل القرآن – باب فضل سوره الفتح ، دار النشر : دار ابن کثیر ، الیمامه – بیروت – 1407 – 1987 ، الطبعه : الثالثه ، تحقیق : د. مصطفى دیب البغا
  44. 30 -هدی الساری مقدمه فتح الباری شرح صحیح البخاری ، ص 373 – 374، دار النشر : دار المعرفه بیروت – 1379 ، – تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی ، محب الدین الخطیب
  45. 31 -فتح الباری شرح صحیح البخاری ، ج 7 ص 453 ، دار النشر : دار المعرفه – بیروت ، تحقیق : محب الدین الخطیب
  46. 32 -فتح الباری شرح صحیح البخاری ، ج 5ص 169 ،دار النشر : دار المعرفه – بیروت ، تحقیق : محب الدین الخطیب
  47. ۳۳_ -القسم العربی من موقع )اإلسالم، سؤال وجواب( ، ج 9 ص 21 رقم 98641 ، تم نسخه من اإلنترنت: فی 26 ذی القعده 1430، هـ = 15 نوفمبر، 2009 م
  48. 34 -تاریخ مدینه دمشق وذکر فضلها وتسمیه من حلها من األماثل ، ج 8 ص 346 رقم 694 ، دار النشر: دار الفکر – بیروت – 1995 ، تحقیق : محب الدین أبی سعید عمر بن غرامه العمری
  49. 35 -تهذیب الکمال ، ج 2 ص 529 – 530 رقم 407 ، دار النشر : مؤسسه الرساله – بیروت – 1400 – 1980 ، الطبعه : األولى ، تحقیق : د. بشار عواد معروف
  50. 36 -طبقات الحفاظ ، ص 24 رقم 32 ، دار النشر : دار الکتب العلمیه – بیروت – 1403 ، الطبعه : األولى
  51. 37 -حسن المحاضره فی تاریخ مصر والقاهره ، ج 1 ص 173، المحقق : محمد أبو الفضل إبراهیم ، الناشر : دار إحیاء الکتب العربیه
  52. عیسى البابی الحلبی وشرکاه – مصر ، الطبعه : األولى 1387 هـ – 1967 م
  53. 38 -مرقاه المفاتیح شرح مشکاه المصابیح ، ج 9 ص 434 رقم 5247 ، دار النشر : دار الکتب العلمیه – لبنان/ بیروت – 1422هـ – 2001م ، الطبعه : األولى ، تحقیق : جمال عیتانی
  54. 39 -المذکر والتذکیر والذکر ، ص 91 رقم 19، دار النشر : دار المنار – الریاض- 1413 ه ، تحقیق : یاسر خالد بن قاسم الردادی
  55. 40 -اآلحاد والمثانی، ج 5 ص 360 رقم 2952 ،دار النشر : دار الدرایه – الریاض- 1411 هـ /1991 م ، الطبعه : االولی ، تحقیق :  باسم فیصل أحمد الجوابره
  56. 41 -الصواعق المحرقه على أهل الرفض والضالل والزندقه ، ج 2 ص 520، المحقق: عبد الرحمن بن عبد اهلل الترکی – کامل محمد الخراط ،الناشر: مؤسسه الرسالهلبنان ، الطبعه: األولى، 1417هـ – 1997م
  57. 42 -المستدرک على الصحیحین ، ج 3 ص 168 رقم 4736، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا ، الناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت ، الطبعه: األولى، 1411 – 1990
  58. 43 -تاریخ بغداد ، ج 6 ص 75 رقم 2569 ،دار النشر : دار الغرب اإلسالمیبیروت 1422 هـ / 2001 م ، الطبعه : االولی ، تحقیق :  بشار عواد معروف
  59. 44 -فضائل الصحابه ، ج 1 ص 364 رقم 532 ،دار النشر : مؤسسه الرساله – بیروت – 1403 – 1983 ، الطبعه : األولى ، تحقیق : د.  وصی اهلل محمد عباس
  60. 45 -االستیعاب فی معرفه األصحاب ، ج 3 ص 975، دار النشر : دار الجیل – بیروت – 1412 ، الطبعه : األولى ، تحقیق : علی محمد البجاوی
  61. 46 -نهایه األرب فی فنون األدب ، ج 19ص 24 ، دار النشر : دار الکتب العلمیهبیروت / لبنان – 1424هـ – 2004م ، الطبعه :  األولى ، تحقیق : مفید قمحیه وجماعه
  62. 47 -الوافی بالوفیات ، ج 17 ص 167، المحقق: أحمد األرناؤوط وترکی مصطفى ، الناشر: دار إحیاء التراثبیروت ، عام النشر:1420هـ- 2000م
  63. ۴۸_ -أسمى المطالب فی سیره أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب رضی الله عنه (شخصیته وعصره – دراسه شامله) ، ج 1 ص 202-
  64. 203 ، الناشر: مکتبه الصحابه، الشارقه – اإلمارات ، عام النشر: 1425 هـ – 2004 م
  65. 49 -ر.ک : کتاب السنه البی بکر الخلال ج 3 ص 509-510 دار الرایه – الریاض

فایل های پیوست

نظرات

قوانین ارسال نظر

  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
  • با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی‌یابند بنابراین توصيه مي‌شود از مثبت و منفی استفاده کنید.
Copyright © 2024, All Rights Reserved.