«مسلم علمزاده» اهل حرف اضافه نیست، اما روایتگر خوبی است. تاریخ، جنگ، مذهب، شهادت، امام و جماران، تهران، مردم کوچه و بازارو بسیاری ازآنچه با روح و جان ایرانیها سروکار دارد، با دستان هنرمندش جان گرفته و برای مخاطب روایت میشود. گالری دستسازههایش یک موزه منحصربهفرد است؛ موزهای مدرن که تاریخ را میتوان با آن لمس کرد.
«دایوراما» یا به زبان عامیانهتر «دیوراما» به ماکتهای سهبعدی گفته میشود که در ابعاد مختلف از مینیاتوری تا ابعاد واقعی ساخته میشود و گاه کارکرد موزهای و جنبههای آموزشی و سرگرمی نیز دارد. برای محافظت از آنها گاه در محفظههای شیشهای نگهشان میدارند. در فارسی به دیوراما ژرفانما هم میگویند. این کار در ایران بهتازگی توسط هنرمندان جوان کمکم در حال رشد است؛ اما بسیاری از آنان که این هنر را پیگیری میکنند یا تحصیلات مرتبط با این هنر را ندارند و یا آثارشان فراتر از ماکتهای ساده و رئال نیست.
در این میان، یک جوان دهه شصتی با رویکردی تازه، ضمن ارائه مدلهایی جالب ما را با مفاهیمی عمیق آشنا کرده است که ساخت دیورامای «حسینیه جماران»، «دیوار حائل»، «اتاقِ دیدارهای امام خمینی (ره) در جماران»، «نوفللوشاتو»، « درب سوخته خانه فاطمه زهرا (س)» و دهها کار تحسین برانگیز دیگر از جمله آثار او است.
مسلم علمزاده، متولد سال ۱۳۶۳ و دانشآموخته مقطع کارشناسی گرافیک و کارشناسی ارشد تصویرسازی است. او با ورود به عرصه دیوراما سعی دارد مفاهیم ارزشی را با هنری نوین به مخاطبان امروز ارائه کند.
وقتی به اسباببازیفروشی رفتم
«شکل، ظاهر و طراحی صنعتی ادوات جنگی جنگ جهانی دوم را خیلی دوست دارم.» این سادهترین جمله علمزاده در پاسخ به اولین سؤال ما درباره دلیل علاقهمندیاش به هنر دیوراما است. او میگوید: «در چهارراه استانبول دو برادر به نام محشری از سالها پیش در کار اسباببازی و لوازم کودک و نوجوان هستند. چون مغازه آنها نزدیک دانشگاه ما بود، به آنجا رفت و آمد میکردم. بعد از اتمام تحصیلات یکبار بهطور اتفاقی به آنها سر زدم و دیدم تعدادی مدل هواپیمای جنگ جهانی دوم آوردهاند. با قیمت خیلی کم آنها را خریدم و بعد از سرهمبندیشان شروع کردم به رنگ کردن و ساختن فضایی کوچک برای آنها. چون شکل، ظاهر و طراحی صنعتی ادوات جنگی جنگ جهانی دوم را خیلی دوست داشتم، دیوراما ساختم و بهمرور زمان دیدم به مجموعهای کم نظیر تبدیل شد. برای همین در سال ۱۳۹۸ تصمیم گرفتم نمایشگاهی دو نفره به نام «خواب در مرداب» برگزار کنیم. این نمایشگاه در نگارخانه پردیس باغموزه هنر ایرانی برگزار شد و مورد استقبال قرار گرفت.»
عشق در یک نگاه
علمزاده برای واکاوی ریشههای علاقهمندیاش به این هنر نقبی به خاطراتش میزند تا دورترین خاطراتش را در این زمینه به یاد بیاورد: «عمویم سرباز پایگاه هوایی شیراز بود و در حین خدمت کارهای آهنگری انجام میداد و گاهی کارهای ریختهگری هم میکرد. در کودکی یکبار مرا به نمایشگاهی در نیروی هوایی برد تا دکور بزرگی از پایگاه هوایی شیراز را که در ساخت آن مشارکت کرده بود نشانم بدهد. آنجا با مهندسی آشنا شدم که برای این دکور ماکت هواپیما میساخت. این هواپیماها کاملاً واقعی و دارای جزئیات بودند. این تصویر همیشه مثل یک فیلم جلوی چشمم است.»
او ادامه میدهد: «عموی من آخر هفتهها که به خانه میآمد برای سرگرمی کارهای هنری میکرد و خاطرم هست برایم هواپیماهایی مثل f۴ و f۱۴ را با سرب و آلومینیوم قالب گرفت و آورد. من هم با گل از روی آن قالب درست میکردم تا هواپیماهای بیشتری داشته باشم. این ماجرا مربوط به ۶-۷ سالگیام است. بزرگتر که شدم دیدم کیتهایی وجود دارد مانند لگو، اما کاملاً واقعی که سر هم میشوند و با اینکه میشود بهعنوان یک دکور از آن استفاده کرد در کارهای دیگری مثل دیوراما هم مورد استفاده قرار میگیرد.»
علمزاده با اشاره به اینکه دیوراما پس از دوران تحصیلات برای او جدی شده میگوید: «دیوراما کارکردهای مختلفی دارد که در دنیا یکی از کارکرد آن کمک به ساخت استاپ موشن است. در این فن برای ساخت یک پویانمایی، فریم به فریم عکاسی میکنند تا با کنار هم گذاشتنشان تصویر متحرک ساخته شود.»
دیورامای ٰدیوار حائل فلسطین
تقدیم به آستان حضرت زهرا (س)
پایداری علمزاده برای موفقیت در هنر دیوراما به دعوت در یک رویداد بینالمللی انجامید تا مسیر او حال و هوای تازهای بگیرد: «اواخر آذر ماه سال ۱۴۰۰ برای شرکت در رویداد بینالمللی «امالمقاومه» به کربلا رفتم. این سفر یکی از بهترین سفرهای کاریام بود، چون در این رویداد با بسیاری از هنرمندان بنام کشورمان همراه شدم. برای آنجا دیورامای «درب سوخته خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها» را با نام «ابروی کبودم، به پهلوی تو رفته» ساختم که حال عجیبی برایم داشت و در نهایت به موزه امام حسین (ع) اهدا شد.»
دیورامای درب سوخته خانه حضرت فاطمه زهرا (س)
به نام پدر
در میان آثار مسلم علمزاده اثری هست که حال و هوای خاصی دارد و داستان در پسآن بر لذت دیدنش میافزاید. این کار برای او نیز اهمیت دارد و از معدود آثاری است که آن را به فروش نرسانده است. این اثر تصویر یک مغازه با کرکرههای پایین کشیده شده است که پارچهای منقش به ذکر اهل بیت (ع) بر آن و در کنارش اعلامیه تسلیت مرسوم در آن روزگار برای شهدا نصب شده است. داستان خلق آن شنیدنی است: «پدرم سال ۱۳۶۵ در حالی که من دو سالم بود در جبهه غرب شهید شد. با اینکه خاطرهای از او ندارم، اما یک تصویر همیشه در ذهنم رسوب کرده و آن مغازه آهنگری او با کرکرههای پایین کشیده شده است. بعد از شهادت پدرم، عمویم اداره مغازه را به عهده داشت و حال و هوای مغازه به این دلیل در خاطرم مانده است. وقتی که ساختمش کاملاً از ذهنم بیرون آمد و تصویری واقعی گرفت. این کار را هم خودم خیلی دوست دارم و کسانی هم که دیدندش نسبت به آن اظهار لطف کردهاند.»
دیورامای مغازه آهنگری پدر
تفاوت از زمین تا آسمان
دیوراما مرز مشترکی با ماکتسازی دارد؛ اما ماکتسازی نیست. علمزاده درباره تفاوتهای این دو میگوید: «ماکتسازی کاری شسته رفته و مهندسی است و به همین میزان هم کارکردی مهندسی دارد؛ اما در دیوراما بحث هنری غالب میشود، چراکه با ذوق سازنده سروکار دارد. بهنوعی میشود گفت دیوراما تصویرسازی سهبعدی است؛ اما وقتی وارد ماکت میشویم، میبینیم ساختمان یا سازهای به یک اشل کوچکتر تبدیل شده است. در ماکتسازی تصویرسازی وجود ندارد و ما فقط با یک سازه روبهرو هستیم.»
او ادامه میدهد: «پس از ترور سردار سلیمانی بخشی از صحنه آن ترور را به سفارش یک دوست ساختم. مدتی بعد دوست دیگری همان دیوراما را سفارش داد که برای او نیز همان را ساختم. از این زمان ساخت مجموعههای ایرانیتر را شروع کردم.»
دیورامای محل شهادت شهید قاسم سلیمانی
آینده این هنر
وقتی از علمزاده درباره آیندهدار بودن این شاخه هنری میپرسیم، او اینطور پاسخ میدهد: «به نظرم دیوراما در ایران جای خود را باز خواهد کرد؛ از زمانی که این کار را شروع کردم هنرمندان و جوانان زیادی وارد این حوزه شدهاند. ضمن اینکه با پیشرفتهای امروز و استفاده از روشهای مدرنی مثل پرینت سهبعدی میتوان بهجای استفاده از اشیای مشابه یا صرف وقت زیاد برای ساخت آنها بهصورت دستی، بهراحتی مدلهای نرمافزاری را در ابعاد و مقیاس کوچک بهصورت سهبعدی چاپ و از آنها بهعنوان المانهای صحنه دیوراما استفاده کرد.»
علم زاده با اشاره به اینکه برای این هنر آموزش دانشگاهی وجود ندارد، میافزاید: «چون رشته گرافیک خواندهام و تجربه کاریام در این حوزه بود، بهصورت تجربی کار را فراگرفتم. از ابتدا فکر میکردم باید همه کارهای مجموعهام را بسازم، اما کمکم که جلوتر آمدم، دیدم بخش عمده کار پس از زیربنای کار، کلاژ و کار هنری و رنگ و پتینه است تا اثر به دلخواه، تبدیل شود. با اینکه توانایی و تجربه ساختن اغلب قطعات دیوراما را دارم، اما از نظر زمان و هزینه خیلی بهصرفه نیست که از ابتدا همه چیز ساخته شود؛ چرا که نتیجه کار برای سازنده و خریدار بسیار گران تمام میشود.»
دیورامای تکیه تهران
تکیه تهران
این هنرمند گرافیست در پاسخ به این سؤال که تهران را چطور دیده و به تصویر میکشد، میگوید: «از سال ۱۳۸۲ که به تهران آمدم، تصویری در ذهن دارم که هنوز با واقعیت این کلانشهر مطابقت میکند و آن هم عجله و شتاب است.»
او درباره ساخت اثری بومی با موضوع تهران میگوید: «چندی پیش برای تهران دیورامایی ساختم به اسم تکیه ایران. این اثر چند مغازه کنار هم را نشان میدهد که مربوط به تعطیلی بازار در ایام محرم است و با این که حال و هوای دلخواه من از تهران یعنی سکوت، آرامش و خلوتی در آن جریان دارد، اما تهران همچنان شلوغ و پر عجله است. از یک دورهای هم شروع کردم به عکاسی از در و پنجره و ساختمانهای قدیمی تهران که اگر عمری باشد شاید آنها را بسازم.»
منبع: همشهری