حجاب میوهی عفاف است، و عفاف ریشهی حجاب. برخی افراد امکان دارد حجاب ظاهری داشته باشند ولی عفاف و طهارت داخلی را در خود ایجاد نکرده باشند. این افراد، از حجاب فقط پوسته و ظاهری بیمعنا دارند و از طرف دیگر کسانی هستند که ادعای عفاف میکنند و با تعابیری مانند قلب پاک داشتن، خداوند با قلب و نیت انسان کار دارد، انسان باید چشم پاک داشته باشد و مانند اینها خود را سرگرم میکنند.
همهی ما بر این امر اذعان داریم که شاخصههای یک زن خوب، از قدیم الایام عبارت از؛ پاکی، حیا و نجابت بوده است. که برای اثبات این ادعا، به دور از تمامی مباحث عمیق فلسفی و احادیث دینی، میتوان به عکسها و کتیبههای قدیمی که زنان آن زمان در آنها، همچون ملکهای با وقار و حیا مصور گشتهاند استناد کرد. در ادامه این مطلب را به نقل از سایت باحجاب میخوانیم.
اما این روزها بسیاری از افراد مخالف حفظ حجاب بر این عقیدهاند که؛ حیا و نجابت زن ربطی به حفظ حجاب از سوی او ندارد. در این مقاله سعی بر آن داریم تا با بررسی این سه واژه، به این نکته پی ببریم که آیا حیا و نجابت میتواند ربطی به حجاب داشته باشد یا نه؟ و به عبارت دیگر آیا زنی که حجاب ندارد میتواند خود را نجیب و با حیا بنامد یا خیر؟
بررسی سه واژه عفاف، حیا و حجاب:
بیش از هر سخنی باید گفت عفاف به قدری اهمیت دارد که در تعالیم اسلامی هم ردیف تقوی قرار گرفته است؛ و انسان با تقوا گرامی ترین فرد نزد پروردگار است. ریشه زندگی بر اساس عفت و پاک دامنی در فطرت انسانها نهادینه شده و روابط ما را تحت تاثیر قرار میدهد.
عفاف چنان واژگان پر محتوایی است که نه تنها به آموزههای دینی و عوامل فردی مربوط میشود، بلکه در بسیاری از امور زندگی مردم، از جمله امور اقتصادی، اجتماعی، روانشناسی و …. میتوان آن را مورد بررسی قرار داد.
رابطه حیا و عفت:
حیا یک ملکه درونی است، که ثمره آن عفت است و کسی که خواهان عفت و حیاست؛ اسباب و لوازمی را برای خود فراهم میکند. این اسباب و لوازم بخشی در قالب آموزهها و انتقال از نسلی به نسل دیگر است، همان گونه که در هنر آشپزی، خانه داری ، فرهنگ گویش و سنتهای خود را منتقل می کنیم بخشی هم آموزههای دینی است که به نسل آینده باید منتقل شود. آنچه که در مورد حیا ، این ملکهی درونی که در انسانها هست باید جلوههای بیرونی نیز داشته باشد.
فطرت پاک انسانها تا زمانی که رنگ و لعاب نگرفته است، و غبار و تاریکی گناه بر آن ننشسته است، راغب به این نوع از زندگی است و جلوهای بیرونی دارد که با رفتار انسانها در مقابل یکدیگر و باور درونی انسان ها شکل گرفته و بروز و ظهور دارد.
حیا امری فطری و درونی است که در تک تک افراد بشر وجود دارد (که؛ حیا با خجالت متفاوت است، فردی که خجالت میکشد با ترک کار شرمسار میشود، در حالی که کسی عامدانه و یا عالمانه کاری را ترک بکند یا فعلی از او سر بزند یک رضایت درونی برایش به همراه دارد.)
عفاف فطری نیست بلکه اکتسابی است: بروز این حالت ملکه درونی ما در یک حالت اکتسابی به نام عفاف است. یعنی افراد از طریق مطالعه و آموزش و طرق دیگر قادر به دریافت و یادگیری آن هستند و میتوان آن را به دیگران آموخت.
پس میتوانیم بگوییم که عفاف نتیجه حیا است، یعنی اگر کسی، ملکه (حیا) درونش ایجاد شود میتواند عفاف را بیاموزد، حفظ کند و به آن عمل کند.
مثلا میگوییم فلان کس در اقتصاد عفیف است، یعنی پاک دست است، میتواند خلاف این عمل کند اما آموخته و مراقبت میکند که اینگونه عمل کند.
یا در رابطه با خوردنیها، که در خطبهی متقین امیرالمومنین علی (ع) میخوانیم که : متقین کسانی هستند که زندگی عفیفانه را در خوردن و آشامیدن نیز دارند و خیلی اهل زیاده طلبی نیستند.
حجاب بروز همه این حالات درونی و آموزهها جلوهای دارد به نام پوشش، ستر و حجاب، این پرده و حائل، نگه دارنده نیز معنی میشود. که این پوشش و نگه دارنده را هم در مورد خانمها و هم در مورد آقایان اصطلاحا حجاب میگوییم.
رابطه عمیق بین عفاف و حجاب:
حجاب میوهی عفاف است، و عفاف ریشهی حجاب. برخی افراد امکان دارد حجاب ظاهری داشته باشند ولی عفاف و طهارت داخلی را در خود ایجاد نکرده باشند. این افراد، از حجاب فقط پوسته و ظاهری بیمعنا دارند و از طرف دیگر کسانی هستند که ادعای عفاف میکنند و با تعابیری مانند قلب پاک داشتن، خداوند با قلب و نیت انسان کار دارد، انسان باید چشم پاک داشته باشد و مانند اینها خود را سرگرم میکنند.
آیا پوشش و حیا در زندگی عفیفانه خلاف میل انسان است؟ و آیا برای او فایده دارد؟
پاسخ سوال اول منفی است؛ چرا که بر طبق فطرت، انسان میل درونی به این امر دارد.اما پاسخ سوال دوم مثبت است.
توضیح آنکه؛ هر قانونی که در دین ما قرار داده شده برای زندگی اجتماعی و فردی مثمر ثمر است. مثل انجام معامله؛ خداوند انجام معامله را برای شما حلال کرده، منتها فرموده معامله شما ربوی نباشد. اگر کسی بخواهد فقط از راه ربا امرار معاش کند اولا از جنبه اقتصادی مضرات فراوان دارد، از لحاظ فردی کاهلی وسستی به همراه دارد، میل به کار را از انسان میگیرد و برای چرخه اجتماعی باعث عدم تعادل اقتصادی و چرخه مسموم اجتماعی جامعه از مضرات آن می باشد. بنابراین قانونی را که خداوند حکیم برای انسان تعبیه و تدارک دیده است هم برای فرد و هم برای جامعه مثمر ثمر خواهد بود.
نتیجه آن که:
مطمئنا افراد جامعه، متولیان امور و مجریان و…. همه یک حلقه به هم پیوسته هستند و ما متاسف هستیم که گاهی شاهدیم چیزی که در دستورات اسلام منع شده است مثبت نشان داده میشود، به عنوان مثال؛ تبرج و خودنمایی زنان در یک فضای فرهنگی؛ وقتی به این باور رسیده ایم که در قرآن میفرماید تبرج زن حرام است، تبرج به معنی خودنمایی است و هر چیزی که انسان را متمایز کند و سبب خودنمایی او شود را تبرج گوییم.
حال اگر خندهی یک خانم او را متمایز کند و سبب جلب توجه شود، میشود حرام. پس نمیتوانیم او را در یک فضای عمومی نشان دهیم و گفت که ایجاد فرح و شادی برای دیگران میکند. اگر کسی بیان کند که هنوز بر من ثابت نشده است که کمربند باعث سلامتی من میشود او در حوزهی فردی خود آزاد است و میتواند درباره این موضوع تحقیق و پژوهش کند، اما در حوزه اجتماعی او موظف به رعایت این قانون است و رعایت نکردن این قانون منجر به جریمه این فرد میشود.
لذا با نگاه به اجتماع، می بینیم که ملکه ی حیاست که انسان را کنترل کرده و نگاه می دارد و آن حالت عفیفانه زیستن هست که انسان را از هر نوع ارتباط و ورود باز می دارد، حتی در خلوت خود انسان نفوذ می کند و یک نیروی بازدارنده است.
قانون های اجتماعی ، آموزش های فردی ، باورهای درونی و حمایت ترقیب و ترویج یک چرخه ی به هم پیوسته است. که با دست هم دادن تمامی این امور میتوان کاری برای اشاعه فرهنگ عفاف و حیا و حجاب که سه عنصر به هم پیوسته هستند انجام داد.
در آخر با بررسی این امر که حیا ملکهایست درونی و عفاف با توجه به حیا و با تلاش خود انسان در یک حالت اکتسابی ایجاد میشود به این نتیجه میرسیم که حجاب بروز بیرونی عفاف و حیا که اموری دروناند است.
لذا این ادعا که زن میتواند عفیف باشد، حیا داشته باشد، اما حجاب نداشته باشد با توجه به دلایل و براهین ارائه داده شده در این مقاله به راحتی نقض میشود.