بخشی از رفتار پیامبر اسلام(ص) هنگام ازدواج حضرت فاطمه(س) با امام علی(ع) در این حدیث آمده است.
المعجم الکبیر عن أسماء بنت عمیس:
لَمّا اُهدِیت فاطِمَةُ إلی عَلِی بنِ أبی طالِبٍ، لَم نَجِد فی بَیتِهِ إلّا رَملاً مَبسوطا، ووِسادَةً حَشوُها [لیفٌ]، وجَرَّةً وکوز[ا] ....
قالَت: فَدَعَا النَّبِی(ص) بِإِناءٍ فیهِ ماءٌ، فَقالَ فیهِ ما شاءَ اللّهُ أن یقولَ، ثُمَّ مَسَحَ بِهِ صَدرَ عَلِی ووَجهَهُ، ثُمَّ دَعا فاطِمَةَ فَقامَت إلَیهِ تَعَثَّرُ فی مِرطِها مِنَ الحَیاءِ، فَنَضَحَ عَلَیها مِن ذلِک، وقالَ لَها ما شاءَ أن یقولَ. ثُمَّ قالَ لَها: إنّی لَم آلِک أن أنکحتُک أحَبَّ أهلی إلَی.
ثُمَّ رَأی سَوادا مِن وَراءِ السِّترِ أو مِن وَراءِ البابِ، فَقالَ: مَن هذا؟ قالَت: أسماءُ، قالَ: أسماءُ بِنتُ عُمَیسٍ؟ قالَت: نَعَم یا رَسولَ اللّهِ، قالَ: جِئتِ کرامَةً لِرَسولِ اللّهِ(ص) مَعَ ابنَتِهِ؟ قالَت: نَعَم، إنَّ الفَتاةَ لَیلَةَ یبنی بِها لابُدَّ لَها مِنِ امرَأَةٍ تَکونُ قَریبا مِنها، إن عَرَضَت لَها حاجَةٌ أفضَت بِذلِک إلَیها.
قالَت: فَدَعا لی بِدُعاءٍ، فَإِنَّهُ لَأَوثَقُ عَمَلی عِندی، ثُمَّ قالَ لِعَلِی: دونَک أهلَک. ثُمَّ خَرَجَ فَوَلّی، قالَت: فَما زالَ یدعو لَهُما حَتّی تَواری فی حُجَرِهِ.[۱]
المعجم الکبیر ـ به نقل از اَسماء بنت عُمَیس ـ:
زمانی که فاطمه را به خانه علی بن ابی طالب بردند، در اتاق او، بجز شن های پهن شده در کف اتاق [به عنوان فرش]، بالشی که از لیف خرما پُر شده بود، یک سبو، و یک کوزه... چیزی دیگر نیافتیم.
پیامبر(ص) ظرف آبی خواست و در آن، چیزهایی گفت. سپس از آن آب، بر سینه و صورت علی کشید. بعد فاطمه را صدا زد. فاطمه، به سوی پیامبر رفت، در حالی که از شرم و حیا پایش در چادرش گیر می کرد. پیامبر(ص) از آن آب، بر فاطمه نیز پاشید و آنچه را خواست بگوید، به او گفت.
سپس به او فرمود: «من در اینکه تو را به همسری محبوب ترین فرد خاندانم در آوردم، کوتاهی نکردم».
در این هنگام، پیامبر(ص) سیاهی ای از پشت پرده یا از پشت در دید. فرمود: «کیستی؟».
گفت[م]: اسماء [هستم] .
فرمود: «اسماء بنت عُمَیس؟».
گفت[م]: بله، ای پیامبر خدا!
فرمود: «به خاطر پیامبر خدا(ص) برای همراهی دخترش آمده ای؟».
گفت[م]: بله. دختر در شب زفافش باید یک زنْ نزدیکش باشد تا اگر چیزی خواست، آن را برایش مهیا کند.
پیامبر(ص) برایم دعایی کرد که آن دعا، استوارترین عملم در نزد من است.
سپس به علی فرمود: «اینک همسرت در اختیار توست».
آن گاه، خارج شد و رفت و همچنان برای آن دو دعا می کرد تا آن که در اتاق های خود، ناپدید شد. (به اتاق یکی از همسرانش وارد شد و دیگر در دید من نبود).
[۱]. المعجم الکبیر: ج ۲۴ ص ۱۳۷ ح ۳۶۵، دانشنامه قرآن و حدیث ج ۳ ص ۳۹۸.