من از سنگ و جامه کمتر نیستم!
راه و مسیری که خدای متعال برایمان مشخص کرده است جز راه اهل بیت علیهم السلام نیست، در این مسیر باید در انجام واجبات و ترک محرمات سخت کوشید تا ارتباط با خدا و اولیایش برایمان محقق شود. در متن سخنرانی ارتباط با حضرت زهرا سلام الله علیها به این موضوع پرداخته شده است.
متن سخنرانی ارتباط با حضرت زهرا سلام الله علیها
با عرض سلام به صاحب عزای فاطمیه، همه ی ما در مورد عنصر اکسیژن بارها و بارها شنیده ایم و مواد مختلفی را دیده ایم که در عصر راتباطات شیمیایی با اکسیژن دارای خواص جالبی شده اند مثال یکی آب میشود و دیگری …… یا یکی شکر میشود و دیگری …..
در ارتباطات است که گاهی اوقات نه تنها خواص متفاوت ایجاد می شود بلکه حتی دگرگونی ایجاد می شود و انقالب ماهیت اتفاق می افتد، مثال ما از ایام دور شنیده ایم که مس را میتوان با انقلاب ماهیت به طال دگرگون کرد. تازه تمام مثال هایی که من میزنم در حالت ماده و جسم است وقتی ارتباطات وارد حوزه ی انسانی خود می شود که همه چیز عینی و بی تردید می شود.
صاحب کتاب زندگانی حضرت زهرا سلام الله علیها به نقل از کتاب بحار می فرمایند:
وَ رَهَنَتْ ع کِسْوَهً لَهَا عِنْدَ امْرَأَهِ زَیْدٍ الْیَهُودِیِّ فِی الْمَدِینَهِ وَ اسْتَقْرَضَتِ الشَّعِیرَ فَلَمَّا دَخَلَ زَیْدٌ دَارَهُ قَالَ مَا هَذِهِ الْأَنْوَارُ فِی دَارِنَا قَالَتْ لِکِسْوَهِ فَاطِمَهَ فَأَسْلَمَ فِی الْحَالِ وَ أَسْلَمَتِ امْرَأَتُهُ وَ جِیرَانُهُ حَتَّى أَسْلَمَ ثَمَانُونَ نَفْساً 154 -… /المناقب: (1)
حضرت فاطمه علیها السّلام یکى از لباس هایش را نزد زن یک یهودى به نام زید به عنوان وثیقه و ضمانت قرار داد و مقدارى جو قرض گرفت.
هنگامى که زید یهودى داخل خانه اش شد، نورى را مشاهده کرد و از همسرش پرسید: این نور از چیست؟ زن گفت: از این لباسى است که فاطمه نزد من گرو گذاشته است. پس آن یهودى و همسرش فورا مسلمان شدند و با اسلام آوردن آنان هشتاد نفر از یهودیانى که همسایه وى بودند مسلمان شدند. (زندگانى حضرت زهرا علیها السلام (روحانى) 294 ترجمه ….. ص : 293)
همانطور که مشاهده می فرمایید ارتباطات کولاک میکند تا جایی که جامه ای که دو سه پنج روز با فاطمه ی زهرا سلام الله علیها افتخار ارتباط داشته است چنین می شود که چشم یهودیان؛ که کار پیامبر خود موسی کلیم الله علی نبیه و اله و علیه السلام را دیده اند خیره میکند.
منسوب به آقا امیرالمومنین علیه السلام است که :
وَ ذَکَرَ وَهْبُ بْنُ مُنَبِّهٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهَا بَقِیَتْ أَرْبَعِینَ یَوْماً بَعْدَهُ وَ فِی رِوَایَهٍ سِتَّهَ أَشْهُرٍ وَ سَاقَ ابْنُ عَبَّاسٍ الْحَدِیثَ إِلَى أَنْ قَالَ لَمَّا تُوُفِّیَتْ ع شَقَّتْ أَسْمَاءُ جَیْبَهَا وَ خَرَجَتْ فَتَلَقَّاهَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ فَقَالا أَیْنَ أُمُّنَا فَسَکَتَتْ فَدَخَلَا الْبَیْتَ فَإِذَا هِیَ مُمْتَدَّهٌ فَحَرَّکَهَا الْحُسَیْنُ فَإِذَا هِیَ مَیِّتهٌ فَقَالَ یَا أَخَاهْ
آجَرَکَ اللَّهُ فِی الْوَالِدَهِ وَ خَرَجَا یُنَادِیَانِ یَا مُحَمَّدَاهْ یَا أَحْمَدَاهْ الْیَوْمَ جُدِّدَ لَنَا مَوْتُکَ إِذْ مَاتَتْ أُمُّنَا ثُمَّ أَخْبَرَا عَلِیّاً وَ هُوَ فِی الْمَسْجِدِ فَغُشِیَ عَلَیْهِ حَتَّى رُشَّ عَلَیْهِ الْمَاءُ ثُمَّ أَفَاقَ فَحَمَلَهُمَا حَتَّى أَدْخَلَهُمَا بَیْ تَ فَاطِمَهَ وَ عِنْدَ رَأْسِهَا أَسْمَاءُ تَبْکِی وَ تَقُولُ وَا یَتَامَى مُحَمَّدٍ کُنَّا نَتَعَزَّى بِفَاطِمَهَ بَعْدَ مَوْتِ جَدِّکُمَا فَبِمَنْ نَتَعَزَّى بَعْدَهَا فَکَشَفَ عَلِیٌّ عَنْ وَجْهِهَا فَإِذَا بِرُقْعَهٍ عِنْدَ رَأْسِهَا فَنَظَرَ فِیهَا فَ إِذَا فِیهَا
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
هَذَا مَا أَوْصَتْ بِهِ فَاطِمَهُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ ص أَوْصَتْ وَ هِیَ تَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنَّ الْجَنَّهَ حَقٌّ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَهَ آتِیَهٌ ال رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ یَا عَلِیُّ أَنَا فَاطِمَهُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ زَوَّجَنِیَ اللَّهُ مِنْکَ لِأَکُونَ لَکَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ
أَنْتَ أَوْلَى بِی مِنْ غَیْرِی حَنِّطْنِی وَ غَسِّلْ نِی وَ کَفِّنِّی بِاللَّیْلِ وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ ادْفِنِّی بِاللَّیْلِ وَ لَا تُعْلِمْ أَحَداً وَ أَسْتَوْدِعُکَ اللَّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَى وُلْدِیَ السَّلَامَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ فَلَمَّا جَنَّ اللَّیْلُ غَسَّلَهَا عَلِیٌّ وَ وَضَعَهَا عَلَى السَّرِیرِ وَ قَالَ لِلْحَسَنِ ادْعُ لِی أَبَا ذَرٍّ فَدَعَاهُ فَحَمَلَاهُ إِلَى الْمُصَلَّى فَصَلَّى عَلَیْهَا ثُمَّ صَلَّى رَکْعَتَیْنِ وَ رَفَعَ یَدَیْهِ إِلَى السَّمَاءِ فَنَادَى هَذِهِ بِنْتُ نَبِیِّکَ فَاطِمَهُ أَخْرَجْتَهَا مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ
فَأَضَاءَتِ الْأَرْضُ مِیلًا فِی مِیلٍ فَلَمَّا أَرَادُوا أَنْ یَدْفِنُوهَا نُودُوا مِنْ بُقْعَهٍ مِنَ الْبَقِیعِ إِلَیَّ إِلَیَّ فَقَدْ رُفِعَ تُرْبَتُهَا مِنِّی فَنَظَرُوا فَإِذَا هِیَ بِقَبْرٍ مَحْفُورٍ فَحَمَلُوا السَّرِیرَ إِلَیْهَا فَدَفَنُوهَا فَجَلَ سَ عَلِیٌّ عَلَى شَفِیرِ الْقَبْرِ فَقَالَ یَا أَرْضُ اسْتَوْدَعْتُکِ وَدِیعَتِی هَذِهِ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ فَنُودِیَ مِنْهَا یَا عَلِیُّ أَنَا أَرْفَقُ بِهَا مِنْکَ فَارْجِعْ وَ لَا تَهْتَمَّ فَرَجَعَ وَ انْسَدَّ الْقَبْرُ وَ اسْتَوَى بِالْأَرْضِ فَلَ مْ یُعْلَمْ أَیْنَ کَانَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ
- طول عمر کوثر نبی
در بعضى کتاب هاى قدیمى مناقب آمده: درباره زمان وفات حضرت فاطمه زهرا علیها السلام اختلاف است. در یک روایت مى گوید: آن بانوى معظم بعد از پدر بزرگوارش مدّت دو ماه زنده بود. در روایت دیگرى مى گوید: مدّت سه ماه زنده بود. در یک روایت است که مدّت صد روز و در حدیث دیگرى مى گوید: مدّت هشت ماه بعد از رحلت پدرش و ….
حاکم نیشابورى روایت می کند: هنگامى که حضرت فاطمه از دنیا رحلت نمود حضرت امیر این اشعار را سرود: جان من با ناله هاى خود حبس شده، اى کاش جان من با ناله هایم خارج مى شد. بعد از تو خیرى در زندگانى نخواهد بود، جز این نیست که از خوف طولانى شدن زندگیم مى گریم. و ….
وهب بن منبّه از ابن عبّاس نقل می کند که گفت: حضرت زهرا مدّت چهل روز و به قولى شش ماه بعد از پدر بزرگوارش زنده بود، تا آنجا که مى گوید: پس از آنکه فاطمه علیها السلام رحلت کرد اسماء گریبان خود را پاره کرد و خارج شد، آنگاه با حسنین علیهما السلام مصادف شد.
ایشان به وى فرمودند: مادر ما کجاست؟ اسماء جوابى نداد. آنان وارد خانه شدند دیدند مادر بزرگوارشان خوابیده است. امام حسین مادر خود را حرکت داد دید از دنیا رفته است.
آنگاه در حالى خارج شدند که مى فرمودند: یا محمّداه! یا احمداه! امروز به علّت فوت مادرمان مصیبت تو براى ما تجدید شد. پس از این جریان متوجه حضرت امیر که در مسجد بود شدند و آن حضرت را از رحلت مادرشان آگاه نمودند.
امیرالمؤمنین على علیه السلام بعد از شنیدن این خبر دلخراش غش کرد، آب به صورت آن حضرت پاشیدند تا به هوش آمد، آنگاه حسنین علیهما السلام را برداشت و داخل خانه حضرت زهرا علیها السلام شد. (1)
– وصیت حضرت فاطمه علیهاالسلام
اسماء را دید که بالاى سر زهرا نشسته گریه می کند و مى گوید: یتیمان حضرت محمّد چه کنند، بعد از فوت جدّ شما دل ما به فاطمه خوش بود! بعد از فاطمه به چه کسى دل خوش کنیم! آنگاه حضرت على بن ابى طالب علیه السلام صورت مبارک فاطمه زهرا را باز کرد رقعه اى نزد سر آن بانوى معظّمه یافت که در آن نوشته بود: بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم، این وصیّتى است که فاطمه دختر پیغمبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم کرده است:
فاطمه شهادت مى دهد که خدایى جز خداى یگانه وجود ندارد، حضرت محمّد بنده و پیامبر خدا مى باشد. بهشت بر حق و دوزخ بر حق است، قیامت خواهد آمد و شکّى در آن نخواهد بود، خداوند کلیه افرادى را که در قبرها مدفونند بر خواهد انگیخت.
یا على! من فاطمه دختر حضرت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم مى باشم. خدا مرا در دنیا و آخرت براى تو تزویج نمود. یا على! تو از دیگران براى (غسل و کفن) من مقدّم هستى، مرا حنوط کن غسل بده، شبانه مرا دفن کن، شبانه بر بدنم نماز بگزار، شبانه به خاکم بسپار، احدى را از فوت من آگاه مکن.
اى، من تو را به خداوند مى سپارم، و فرزندانم به درود تا روز قیامت! و چون شب فرا رسید حضرت على علیه السلام پیکر مقدّس حضرت فاطمه را غسل داد و در میان تابوت نهاد و به حضرت حسن فرمود: ابوذر را بیاور! هنگامى که ابو ذر آمد بدن مبارک آن بانوى مظلومه را به محل نماز آوردند و بر آن نماز خواندند، آنگاه على علیه السلام دست هاى مبارک خود را به جانب آسمان بلند کرد.
و گفت: پروردگارا! این جنازه دختر پیغمبر توست که او را از دنیاى ظلمانى به طرف نور بردى و نور وجودش وجب به وجب به وسعتى تامّ و تمام زمین را درنوردید و روشن و منوّر نمود. هنگامى که تصمیم گرفتند جنازه آن بانو را دفن کنند صدایى از یکى از بقعه هاى بقیع شنیدند که مى گفت:
بیا به سوى من! به سوى من! زیرا تربت و خاک وى از من گرفته شده است. و چون نگاه کردند با قبرى حفر شده و آماده مواجه شدند. تابوت را به سوى آن قبر بردند و جنازه را در آن دفن نمودند. سپس حضرت امیر بر فراز قبر نشست.
و فرمود: اى قبر! من امانت خود را به تو مى سپارم، این جنازه دختر رسول خدا است. ناگاه ندایى شنیدند که مى گفت: یا على! من از تو به وى مهربانترم. برگرد و مغموم و مهموم مباش! على علیه السلام بازگشت و قبر را مسدود و با زمین هم سطح نمود. آن قبر تا قیام قیامت معلوم نخواهد شد.
عرب هنگام استفاد از واژه ی میل می گوید: المیل أیضا مسافه مقدره بمد البصر (مجمع البحرین)
– همنشینی با حضرت
حال اون هم چه بصری و چه نگاهی؟ نگاه امیرالمومنین علیه السلام که نگاه نافذ است. منسوب به ایشان است که میفرمایند زمین جامد بی روح بیشعور بی لطلفت تا آنجایی که چشم کار میکند نورانی شد به درخشش افتاد.
لذا هر انچه که با فاطمه ی زهرا سلام الله علیها همنشین شود نورانی و منقلب میشود. در اینجا جایی است که میتوان تذکر به پیوند معنوی با حضرت زهرا سلام الله علیها داد: تذکر چون باید از دل براید که بدل نشیند پیشنهاد می شود فراخور حال سخنوران محترم تدارک دیده شود.
آقایان حال اگر وجود من و شما که از سنگ و جامه کمتر نیست با روح زهرای اطهر که از جسم ایشان کمتر نیست ارتباط برقرار کنیم روح او با من و شما چه میکند؟ اگر من و شما هر روز بعد از نماز یا موقع سحر یا برخاستن و یا به خواب رفتن به او سلامی پیشکش کنیم و دقایقی با ایشان ارتباط برقرار کنیم با من و شما چه میکند.
اگر دقایقی از روز را به او اختصاص دهیم با وجود من و شما میک نید؟ اقایان برنامه ی ارتباط معنوی ما با حضرت زهر چگونه است؟ سخنوران محترم در این قسمت اگر مورد میل انها باشد می توانند از دو داستان شیخ حسن عراقی و یا جوان شاهرودی برای قدرت قالب ماهیت حضرت صاحب علیه السلام بهره ببرند و به عینه تذکرات مربوط به حضرت زهرا سلام الله علیها را در مورد حضرت حجت هم بیاورند.
منبع: خدمتگزاران