مردی غریب و فقیر زنگ خانهای را به صدا درمیآورد و عاجزانه به صاحبخانه میگوید که مادر همسرم معلول است، زمینگیر شده، کنترل ادرار و مدفوع ندارد، دائم ناسزا میگوید و ...