• 3748
  • 522 مرتبه
  • 29 فروردین 1402

دخترانی که

دخترانی که "زن، زندگی، آزادی" را معنا کردند

 

جستجو کردم دختران ایران و دیدم گوگل بی‌انصافی می‌کند در نشان دادنشان! اصلا انگار رسانه‌های آن طرف آبی که این چند وقت فریاد حمایت از دختران ایرانی را سر داده‌اند کمربسته‌اند به خراب کردن چهره ایران زمین و دخترانش!

دختر ایرانی برای گوگل، صحنه اغتشاشات است! مبارزه با وطن است! دعوا و درگیری است!  چشم بسته‌است روی افتخارات‌شان، قهرمانی‌هایشان، جان‌نثاری و فداکاری هایشان برای وطن و غم نشانده جای همه آنها. تا مبادا جهان،  زنان و دختران سرفراز  ایران را بشناسد.

اما ببینیم چند نمونه از چهره واقعی دختران این سرزمین را...

 

فاطمه اسدی دختر کردی که زن زندگی آزادگی را معنا کرد!

روایتش را کمتر کسی شنیده بود تا همین  یک سال پیش کسی از قصه این دختر کرد خبر نداشت. راستش را بخواهید پیکرش را که تفحص کردند و داستانش که دهان به دهان بین مردم چرخید،هم چشم‌هایمان به اشک نشست از تلخی سرگذشتش، هم لبخند افتخار  از غیرت و آزادگی‌اش مهمان‌ صورت‌هایمان شد.

وقتی آمد، شد قهرمان هزاران دختر! قهرمانی که هم زن بودن را معنا کرد هم تلاش برای زندگی را و هم آزادی را یا بهتر بگوییم آزادگی را! ایستاد مقابل ضدانقلاب، همان‌هایی که خیلی سال پیش مثل‌ همین حالا سودای تجزیه طلبی ایران را داشتند اما به لطف «فاطمه اسدی‌»ها حسرت به دل می‌کشند هنوز!

در خانه نشسته بود که برایش خبر آوردند ضدانقلاب  همسرش را دستگیر کرده! همسرش مغنی بود. کفش آهنین پوشید و رفت به دنبال آزادی او، رفت که اقتدار زن کُرد را برای ضدانقلاب معنا کند.

در همین رفت‌وآمد ها هرجا فرصتی پیدا می‌کرد برای مردم از چهره سیاه ضدانقلاب می‌گفت و هر بار که همسرش را می‌دید برایش فقط یک توصیه داشت : «مبادا در مقابل دشمن کم بیاوری و شکسته شوی، محکم و استوار در مقابل‌شان مقاومت کن و از عقاید و باورهایت دفاع کن، تسلیم شدن در برابر این عناصر فاسد، گناهی بزرگ و نابخشودنی است».

برای آزادی همسرش ۲۰۰ هزار تومان پول می‌خواستند فکر می‌کردند شرط محالی باشد برای فاطمه اما دست کم گرفته بودند این دختر کرد ایران را! گوسفندان‌شان را فروخت و ۲۰۰ هزار تومان  آورد و گذاشت جلوی ضدانقلاب، اما آنقدر همسرش را شکنجه کرده بودند که جانی بر تنش نمانده بود.

دختر غیور کردستان فریاد اعتراضش را به گوش اهالی روستا رساند و  با فاسد خواندن عناصر ضدانقلاب، هیبت­ آن‌ها را شکست. کم‌آوردند مقابلش همانجا فاطمه را تیر باران کردند و همسرش را به زندان برگرداندند. درورد بر این دختر ایران، درود بر ژَن کردستان!

پزشکی که تا آخرین لحظات عمرش سنگردار ایران بود

روزهایی که کرونا هجوم آورده بود روی سر شهر و دیارمان و داشت نفس کشورمان را می‌گرفت یادتان می‌آید؟! آن روزها در بحبوبه کرونا تصویر فداکاری‌های کادر درمان مرهمی می‌شد بر دل‌هایمان، مخصوصان تصاویر دختران ایران زمین که در خط مقدم مقابله با کرونا دوشادوش مردان، جهاد می‌کردند.

همان وقت‌ها بود که عکس خانم دکتری از بیمارستان شهدای پاکدشت در فضای مجازی دست به دست می‌شد. دکتر« شیرین روحانی راد» که سرم به دست نشسته بود و بیماران را ویزیت می‌کرد. دردش کمتر از بقیه بیماران نبود، حتی درد خستگی هم این روزها به جانش نشسته بود اما دلش نمی‌آمد سنگر ایران خالی بماند!

وقتی می‌پرسند چرا با این حال آمده‌ای؟! می‌گوید:«همه کارکنان بیمارستان درگیر هستند و چون نیروی جانشین نداشتم باید می‌آمدم». پدرش وقتی قرار است از شیرین یاد کند می‌گوید:« هیچ بیماری را از پشت در اتاقش رد نمی‌کرد. چند دست لباس با خودش برده بود و شبانه روز در بیمارستان می‌ماند ما اصلا نمی‌دانستیم او بیمار شده! اینکه خودش هم درگیر شده بود را به ما نگفت. هر روز زنگ می‌زد و با ما حال و احوال می‌کرد. خیال می‌کردیم حالش خوب است!»‌ 

بگذارید سوال اولم را یک‌بار دیگر بپرسم روزهایی که کرونا داشت نفس وطن‌مان را می‌گرفت یادتان می‌آید؟! اگر فقط یادمان می‌آید و دیگر دست و پنجه با آن روزها نرم نمی‌کنیم به برکت همین شیرین ها است!

این دختر بارها پرچم ایران را به اهتزاز درآورده

وقتی ۱۹ سالش بود، پای راستش در شلمچه روی مین رفت و دچار مجروحیت شد. برعکس خیلی‌ها این اتفاق برایش نقطه پایان امید و زندگی‌ نبود! تازه دوسال بعد قدم در عرصه ورزش گذاشت و کم‌کم در رشته والیبال نشسته به یکی از شاخص‌ترین بازیکنان این رشته در سطح کشور و بین‌الملل تبدیل شد تا آنجا که عنوان کاپیتان تیم ملی والیبال نشسته را به خود اختصاص داد و در بازی‌های پارآسیایی گوانگجو و اینچوان  به مقام سومی و نایب‌قهرمانی دست پیدا کرد!

این بانوی کرمانی در رشته دومیدانی نیز چندباری پرچم ایران را به اهتزاز در آورد و در مسابقات آسیایی و جهانی مدال طلا را از آن خود کرد! «عشرت کردستانی» را می‌گویم، پرچم‌دار کاروان ایران در پارالمپیک ریو ۲۰۱۶. به قول خودش سکوی قهرمانی فرصتی است تا پرچم کشورش و چادرش را به دنیا معرفی کند!

او می‌گوید:« درواقع ورزش برای من یک وسیله است که ارزش‌ها و عقایدم را بتوانم به دنیا نشان دهم و اعتقاداتم در اولویت اول قرار دارد.»‌

آری دختران ایران هیچگاه پرچم شان را پایین نمی‌کشند بلکه از جان مایه می‌گذارند تا آن را روی سکوی قهرمانی به دنیا نشان دهند. دختران ایران دغدغه‌شان آزادگی است نه برهنگی! دختران ایران وطن را به اجنبی نمی‌فروشند!

وقتی عشق به ایران دختر نخبه ایرانی را از اروپا برمی‌گرداند!

«طناز بحری» از ده سالگی در هلند زندگی کرده و حالا یکی از نخبگان ایرانی‌است. تا چندسال پیش رئیس کلینیک هماتولوژی بیمارستان« آراسموس» روتردام هلند بود اما استعفا داد به وطن بازگشت! برایش اهمیت داشت که در کشور خودش خدمت کند و نامش کنار نام ایران خوانده شود!

در یکی از مصاحبه‌هایش می‌گوید:« باید دینم را به کشورم ادا کنم! ۴۵ درصد از حقوق ماهانه‌ام به عنوان مالیات برداشته می‌شود و بخش زیادی از این مالیات خرج تروریست‌هایی مثل اسرائیل می‌شود. خرج کشتن کودکان مظلوم! من نمی‌توانم این را بپذیرم باید به وطن برگردم باید دینم را به وطن ادا کنم!»‌

وقتی قرار از ایران حرف بزند آن را به کشتی نوح تشبیه می‌کند. می‌گوید :« احساس می‌کنم هر کس سوار این کشتی بشود عاقبت به خیر می‌شود!»‌  آری دختران ایران در آغوش مام میهن آرام می‌گیرند مثل طناز بحری که با همه حرف و حدیث هایی که برای برگشتن می‌شنید یک کلام وطن را با سخت و آسانش خواست!

 

منبع: مشرق

فایل های پیوست

Copyright © 2024, All Rights Reserved.